اگر مغزمان را در یک رایانه قرار دهیم چه اتفاقی میافتد؟
متن سخنرانی :
ممکن است روزی رباتهاییبه هوشمندی یک انسان داشته باشیم، هوش مصنوعی، اِی آی. چطور این اتفاق پیش خواهد آمد؟ یک راه این است که همچناننرم افزارهای بهتری ایجاد کنیم، همانطور که در ۷۰ سالِ گذشته میکردیم. با همان نرخ پیشرفت قبلی، ممکن است قرنها طول بکشد. بعضیها میگویندکه سریع تر پیش خواهد آمد چون ما نظریههای جدید و بنیادیو قدرتمند هوش را کشف خواهیم کرد. من شک دارم.اما راه حل سوم چیزی است که امروز در موردشصحبت میکنم این نظریه که نرم افزار رامستقیماً از مغز انسان انتقال دهیم. برای انجامش، ما به سه فناوریمناسب نیاز خواهیم داشت، که هنوز هیچ کدامشان وجود ندارند. اول، به تعداد زیادی رایانه ارزانو سریع و موازی احتیاج خواهیم داشت. دوم، باید بتوانیممغز انسان ها را اسکن کنیم با جزئیات شیمیاییو مختصات فضایی دقیق، تا دقیقا ببینیم که هر سلولی کجاست،به چه متصل شده و چه نوعی است. و سوم، به الگوهای رایانه ای از عملکرد هر نوعاز سلولهای مغز نیازمندیم -- که سیگنالهای ورودی را میگیرند،و ترتیبها را تغییر میدهند و سیگنال های خروجی را میفرستند. اگر مدل های مناسبی از تمامیانواع سلول های مغزی و الگوی مناسبی از مغز داشته باشیم، می توانیم در کنار یکدیگر قرار دهیمو مدلی مناسب از تمامی مغز ایجاد کنیم، که رفتارهای ورودی و خروجیِیکسانی با نمونه اولیه خواهد داشت. بنابراین اگر با آن صحبت کنید،ممکن است پاسخ دهد. اگر از آن کاری بخواهید،ممکن است انجامش دهد. و اگر بتوانیم این کار را بکنیم،همه چیز تغییر خواهد کرد.
دهها سال است که در باره این نظریه به نام «بارگذاری» صحبت میکنند. من آن را «اِمها» نامیده ام. وقتی که درباره اش صحبت میکنند، میپرسند، «اصلاً ممکن است؟ اگر یکی از آن ها بسازیم، ادراک خواهد داشت؟یا فقط یک ماشین توخالی است؟ اگر یکی از روی من بسازی،من خواهم بود یا کس دیگری؟» همه این ها، سوالهایی عالی هستندکه جوابشان را نمیدهم ...
(خنده حضار)
چون به نظرم سوال اصلی را ندیدهایم: واقعاً چه اتفاقی خواهد افتاد؟ من شیفته این سوال شدهام. و چهار سال را به بررسی آن گذراندهام، از ابزارهای علمی برای پیش بینیآنچه اتفاق میافتد استفاده کردهام، و حالا اینجا هستم تا بگویم چه پیدا کردهام. اما حواستان باشد -- نمی خواهم تشویقتان کنم،تنها تحلیل را ارائه میکنم. به نظرم کارم این است که بگویمبه احتمال زیاد چه اتفاقی خواهد افتاد شاید حداقل کاری برای جلوگیری کردیم. اگر حتی کمی نگران چیزیکه اینجا میگویم نشدهاید، اصلاً توجه نکردهاید.
(خنده حضار)
اولین چیزی که می توانم بگویم این است که «اِمها» بیشتر زندگی خودرا در واقعیت مجازی میگذراند. اگر از واقعیت مجازی استفاده کنیدممکن است این شکلی شوید. و ممکن است این را ببینید: آفتاب برروی سطح اب میتابد، ممکن استصدای پرواز مرغ های دریایی را بشنوید، ممکن است حتی نسیم را روی گونه های خودحس کنید و یا بوی دریا را بشنوید، با سخت افزارهایی پیشرفته. اگر لازم باشد مدت زمان زیادی اینجا باشید، یک صفحه کنترل نیاز دارید که با آن کارهایی مثل تلفن زدن انجام دهید، به دنیای مجازی دیگری منتقل شوید، حساب بانکی خود را چک کنید.
اگرچه شما در یک واقعیت مجازیاین شکلی خواهید بود، یک «اِم» در واقعیت مجازیبه این شکل است، سخت افزار رایانهای آن در جایی در کابینت سرور قرار دارد. اما همچنان می تواند همان چیزها راببیند و تجربه کند. اما بعضی چیزها برای «اِم ها» فرق میکنند. اول، اگرچه احتمالاً شما همیشه میفهمید که واقعیت مجازی کاملاً واقعی نیست، برای یک «اِم» ممکن است کاملاًمثل این اتاق برای شما واقعی باشد یا هر چیز دیگری که تا حالا حس کردهاید. و همینطور «اِمها» تواناییهای بیشتری دارند
مثلا، مغز شما همیشهبا سرعت ثابتی فعالیت میکند، اما یک «اِم» می تواند سرعت فعالیتش رابا کم یا زیاد کردن سخت افزار تغییر دهد، و بنابراین، اگه سرعت دنیای اطرافشان به نظر زیاد باشد، می توانند سرعت ذهنشان را زیاد کنند و دنیای اطرافشان آهسته به نظر خواهد رسید
به علاوه، یک «اِم» می تواندهر لحظه از خود یک کپی بسازد این کپی همه چیز را به همانشکل به یاد می آورد، و اگر با همان سرعت شروع کند،با توجه به همان سرعت، شاید مجبور باشیم بگوییم «تو یک کپی هستی.» یک «اِم» می تواند کپی هایزیادی را بایگانی کند، و با بایگانی های کافی، یک «اِم» می تواند ابدی باشد -- اصولاً، اگرچه ممکن است عملی نباشد. و یک «اِم» می تواند مغزش، رایانهای که مغزش است را، از یک محل فیزیکی به جای دیگر جابجا کند. در حقیقت «اِمها» می توانند با سرعت نور در جهان جابجا شوند. و با رفتن به جای جدید، می توانند با «اِمهای» دیگر آن محلسریعتر ارتباط برقرار کنند.
تا الان، درباره اینکه «اِمها» چه کارهایی میتوانند انجام دهند صحبت کردهام. «اِمها» چه کاریمیخواهند انجام دهند؟ برای درک آن، نیازمندفهمیدن سه واقعیت هستیم. اول، فرض اولیه این است که «اِمها»همان کاری کنند که انسان معادلشان در همان شرایط انجام میدهند. بنابراین زندگی و رفتارشانکاملاً انسانی خواهد بود. تفاوت اصلیشان این است که در دنیاهای متفاوتی زندگی میکنند. دوم، «اِمها» برای زنده ماندنبه منابع تغذیه واقعی نیاز دارند. شما به غذا و سرپناهنیاز دارید وگرنه میمیرید. همچنین، «اِمها» برای وجود به سخت افزاررایانه ای، انرژی، خنک کننده نیاز دارند. برای هر دقیقه فعالیت ذهنی یک «اِم،» کسی، معمولاً همان «اِم،» باید کار کند تا هزینهاش را بپردازد. سوم، «اِمها» فقیر هستند.
(خنده حضار)
جمعیت «اِمها» سریعتراز اقتصادشان رشد میکند، و این یعنی درآمدشاناز سطح زندگیشان پایینتر خواهد بود. و این یعنی «اِمها» بایداکثر اوقات کار کنند. و این یعنی معمولاً «اِمها»را اینگونه میبینیم: زیبا و اشرافی، اما میزها -- بیشتر اوقات مشغول کارند. موضوع درآمد در سطح زندگی،ممکن است برایتان عجیب و غریب باشد، اما در واقع این موضوعی معمولیدر تاریخ انسان است، و تقریباً تمامی جانوران وحشیاینگونه زندگی کرده اند، ما میدانیم که انسانهادر این شرایط چه کردهاند. انسانها اساساً هر کاری برای نجات لازم است انجام میدهند، و به همین دلیل است که این همهاز دنیای «اِمها» میدانم. وقتی موجودی ثروتمند است، مثل شما، باید در مورد چیزهاییکه میخواهند کلی بدانید تا بفهمید که چه میکنند. وقتی موجودات فقیرند، بیشتر کارهایی که برای بقامیکنند را میدانید.
پس ما در مورد زندگی «اِمها» از دیدگاه خودشان صحبت میکردیم -- بیایید قدمی به عقب برگردیمو به تمامی دنیایشان نگاه کنیم. اول، جهان «اِم» خیلی سریعتراز مال ما رشد میکند، تقریباً صد برابر سریعتر. پس تغییراتی که ما در یک یا دوقرن تجربه میکنیم، آنها در یک یا دو سال تجربه میکنند. علاقهای هم ندارم تا این زمان رابیشتر از این بررسی کنم. چون احتمالاً از آن به بعد اتفاقاتدیگری خواهد افتاد، که نمیدانم. دوم، شبیهسازیهای معمولیخیلی سریعند، تقریباً هزار برابر سریعتر از انسان. پس از دید آنها، یک یا دوسال،معادل هزاران سال خواهد بود، و از دید آنها، جهان اطرافشانخیلی کندتر میگذرد تا دنیایی که در اطراف شما تغییر میکند. سوم، «اِمها»، در تعداد کمی شهرهای خیلیپر تراکم، تنگ هم زندگی میکنند. نه تنها در واقعیت مجازیخود را اینگونه میبینند، بلکه در واقعیت هم تنگ هم قرار دارند. پس از دید «اِمها» مسافرت فیزیکی به شدت کند است، پس بیشتر شهرهای «اِم» خودکفا هستند. بیشتر جنگها، سایبری است، و بیشتر مکانهای زمین که از شهرهای «اِم» دورند برای انسانها باقی ماندهاند چون«اِمها» علاقهای به آنها ندارند.
از انسانها گفتیم، حتماً باید این را بشنوید. انسانها، همگی باید یکبارهبازنشسته شوند، به خوبی. نمیتوانند رقابت کنند.به همین سادگی. انسانها شروع به تصاحبکل سرمایه جهان میکنند. اقتصاد به سرعت رشد میکند.ثروتشان به سرعت زیاد میشود. در کل، انسانها ثروتمند میشوند. همانطور که میدانید، بیشتر انسانهایامروز، صاحب چیز زیادی نیستند. غیر از توان کاریشان، پس از حالا باید سعی کنند تا سرمایه کافی را بدست آورند، بیمه یا تمهیدات سهام، یا ممکن است گرسنه بمانند. توصیه اکید میکنم که نگذاریم این اتفاق بیافتد.
(خنده حضار)
ممکن است تعجب کنید، چرا «اِمها» میگذارند تا انسانها باقی بمانند؟ چرا آنها را نکشند و چیزهایشان را بگیرند؟ توجه کنید که ما امروز هم بازنشتگانغیر مفید زیادی در میانمان داریم، که آنها را نمیکشیمو چیزهایشان را نمیگیریم.
(خنده حضار)
قسمتی از دلیلش این است که برای سازمانهاییکه با هم شریکیم مشکل ایجاد میکند. گروههای دیگر میگویند نوبت بعدی کیست؟ احتمالاً، «اِمها» در دورانشان میگذارندتا انسانها در صلح بازنشسته شوند. بیشتر باید نگران این باشی که دوران«اِمها» یکی دو سال بیشتر نیست و نمیدانی بعدش چه میشود.
«اِمها» خیلی شبیه انسانها هستند. اما شبیه انسانهای معمولی نیستند. «اِمهای» معمولی کپی چند صد نفراز پربازدهترین انسانها هستند. پس در حقیقت، آنها در مقایسه با انسانمعمولی نخبه هستند، مثل میلیاردرها،برندگان جایزه نوبل، دارندگان مدال طلای المپیک،روسای کشورها. «اِمها» به انسانها نگاهی ازروی دلتنگی وحقشناسی دارند، اما نه از روی احترام، به نگاهتان نسبت به اجدادتان توجه کنید. ما چیزهای زیادی درباره تفاوتهایانسانها از دید تولید میدانیم. که از آنها میتوانیم برای پیش بینیویژگیهای «اِمها» استفاده کنیم -- مثلاً، آنها دوست دارند باهوش،وظیفه شناس، سختکوش، متاهل، مذهبی و میانسال باشند. این ویژگی «اِمها» است.
دنیای «اِم» همچنین بینهایت متنوع است. نه تنها همان تنوعهایی که انسانها دارند را دنبال میکند، مثل انواع صنایع یا مشاغل، انواع جدید زیادی را هم شامل میشود، و یکی از مهمترین آنهاسرعت ذهنی است. «اِمها» ظاهراً میتوانند از سرعت انسان تا یک میلیون برابر سریعتر، و تا یک میلیارد بار کندتر باشند. «اِمهای» سریعتر دوست دارنددر جایگاههای بالا قرارگیرند. ثروت بیشتری را مجسم میکنند.در منازعات برنده می شوند. در بهترین محل قرار میگیرند. «اِمهای» کندتر معمولاً بازنشستهها هستند، شبیه ارواح در ادبیات ما هستند. اگر صدایشان کنی، در اطرافمان هستند -- اگر هزینهاش را بدهیمیتوانی با آنها ارتباط بگیری. اما چیز زیادی نمیدانند،و تأثیر زیادی هم ندارند، و عاشق گذشته هستند،پس فایده شان چیست؟
(خنده حضار)
«اِمها» تنوع زیادی از نگاهساختار زندگی دارند. زندگی شما اینطور است: شروع میشودو تمام میشود، خیلی ساده. زندگی «اِم» اینطور است، در هر روز به نسخههای کوتاه مدتیتقسیم میشود تا کارهای کوتاه مدتی را انجام دهدو تمام میشود. در مورد این نسخههای کوتاه مدتبعداً صحبت میکنیم، اما کاراییشان خیلی بالاست چون نیازی به استراحت برای فردا ندارند. این «اِم» فرصت طلبتر است. کپیهای بیشتری از خودش وقتی تقاضا بیشتر است میسازد. نمیدانند که آینده در کدام جهتحرکت میکند.
این یک «اِم» طراح است، که به نظر ساختار بزرگی است که به شکلی قابل برگشت به کپیهاییبرای انجام جزئیات تقسیم میشود. به این ترتیب «اِمها» میتوانند طراحیهایبزرگتر و هماهنگتری را انجام دهند. این یک «شبه اِم» لوله کش است. که یادش میآید که همهروزهای ۲۰ سال گذشته، تنها روزی دو ساعت کار کرده،یک زندگی پر رفاه. اما در واقع آنچه اتفاق افتاده این است،هر روز هزار کپی از آنها، هر کدامشان دو ساعت لوله کشی کرده، و تنها یکی از آنها به روز بعد رفته. از دید واقعی، ۹۹ درصد زمان را کار کردهاند. از دید ذهنی، یک زندگی پر رفاهرا بیاد میآورند.
(خنده حضار)
دوباره، این شمایید.شروع میکنی و تمام میکنی. این میتواند شما در شروع یکمیهمانی باشد، مواد مخدری مصرف میکنی که دیگر میهمانی یادت نمیماند حتی بعد از آن روز. شنیدهام بعضیها این کار را میکنند. اواخر میهمانی، به خودت میگویی،« دارم میمیرم، افتضاح است. آن آدم فردا من نیستم،چون یادش نمیآید که چه میکنم.» یا شاید بگویی،«فردا ادامه میدهمیادم نخواهد آمد چه کردهام.» این «اِمی» است که از یک نسخهکوتاه مدت جدا میشود تا کارهای کوتاه مدتی که تمام میشود را انجام دهد. هر دو نگرش یکسانی دارند. ممکن است بگویند، « من از اینکه یککپی کوتاه مدت با عمری کوتاهم، متنفرم.» یا «بخشی از یک موجود بزرگترم که اینقسمت را یادش نخواهد آمد.» پیشبینیام اینست که که نگرشدوم را خواهند داشت، نه چون از دید فلسفی درست است،چون باعث پیش رفتشان میشود.
امروز اگر رئیس جمهور بگویدباید به عراق حمله کنیم. و بگویی، «چرا؟» و جواب دهند،« اسرار ملی،» مطمئن نیستی که به آنها اعتماد داری، اما برای «اِمها»، کپی تو و رئیس جمهورمیتوانند داخل یک گاو صندوق شوند، و همه اسرار را توضیح دهند، بعد چیزی از کپی تو به تو منتقل شود، و به تو بگوید که قانع شدهای. و حالا میتوانی بدانی که دلیلخوبی وجود دارد.
میدانم که شماها بیصبرانه میخواهیداین دنیا را بررسی کنید. دوست دارید بفهمید که دوستش دارید یا بدتان میآید. اما فکر کنید: اجداد شمااز هزاران سال پیش دنیای شما را دوست داشتهیا متنفر بودهاند از روی چند چیزی که از آن شنیدهاند، چون دنیای شما واقعاً عجیب است. پس قبل از قضاوت دنیای عجیب آینده،باید آن را خوب بشناسید، مثلاً دربارهاش یک کتاب بخوانید، و بعد، اگر دوستش نداشتید،کاری کنید تا تغییرش دهید.
متشکرم.
( تشویق حضار )