مایک ابلینگ:اختراعی که یک هنرمند محصور را رها کرد

متن سخنرانی :
من این موقعیت ممتاز را در زندگی ام داشته ام که بر روی دسته ای از پروژه های شگفت انگیز کار کنم اما جذاب ترین آنها که تا کنون روی آن کار کرده ام در مورد این آقا است اسم این مردTEMPT است TEMPT یکی از بهترین نقاشان دیواری دهه 80 بود و یک روز بعد از دویدن به خونه میاد و میگه " پدر پاهام میسوزن" و اون شروع ALS بود. و TEMPT حالا کاملا فلج است. اون فقط می تونه از چشماش استفاده کنه.
من به او معرفی شدم. من یه شرکت دارم که کار طراحی و پویا نمایی (انیمیشن) انجام میده بنابراین واضحه که نقاشی دیواری قطعاً بخشی ظریف از اون چیزی که ما در جهان هنر اون رو مورد توجه و تحسین قرار می دیم. و بنابراین ما تصمیم گرفتیم که اسپانسر تونی با اسم هنری TEMPT و کارش بشیم. بنابراین من رفتم و با برادر و پدر او ملاقات کردم و گفتم که " ما می خوایم این پولو به شما بدیم" شما می خواین باهاش چی کار کنین؟ و برادرش گفت " من فقط می خوام بتونم دوباره با تونی حرف بزنم. من فقط میخوام دوباره بتونم با اون ارتباط بر قرار کنم و اون بتونه با من ارتباط بر قرارکنه من گفتم "یه لحظه صبر کن، غیر ممکن نیست --من استفان هاوکینگ رو دیده ام-- آیا همه کسانی که فلج هستند نمی تونن ارتباطشون رو از طریق این دستگاه بر قرار کنن؟ و او گفت" نه، مگر اینکه از اقشار بالای جامعه باشید، و بیمه خارق العاده ای داشته باشید نمیتونید واقعا انجامش بدید این وسیله ها در دسترس مردم نیست." و من گفتم "خوب، تو دقیقاً چه طور ارتباط بر قرار می کنی؟" همه فیلم "The Diving Bell and the Butterfly" رو دیدن؟ آنها به همان روش ارتباط برقرار می کنند. اونا انگشتشونو روی حروف حرکت میدن من گفتم، "این شیوه منسوخ شده . چه طوری ممکنه؟"
من رفته بودم تا با خرسندی براشون چک بنویسم، و در عوض یک چک نوشتم که هیج ایده ای برای نقد کردن اون نداشتم. من به برادر و پدرش قول همکاری دادم -- منم موافقم "خیلی خوب، قرارمون اینه: تونی حرف خواهد زد، ما میخوایم یه دستگاه بهش بدیم و ما راهی رو پیدا می کنیم که اون بتونه دوباره هنرشو عرضه کنه چرا که مسخره است که کسی که هنر زیادی در خودش داره نتونه اونو منتقل کنه"
بنابراین من چند ماه بعد در یک کنفرانس سخنرانی کردم من این آقایون رو تحت عنوان GRL ملاقات کردم آزمایشگاه تحقیقات نقاشی های دیواری و اونا دارای یه تکنولوژی بودن که به اونا اجازه میداد نور رو رو هر سطحی بندازن و سپس با یه نشانگر لیزری روی اون بنویسن و دستگاه تنها قسمتی را که چیزی نوشته نشده نگه میدارد. و اونا به اطراف میرن و آثار هنری مثل اینو درست میکنن همه چیزایی که اونجا شکل میگیرد، اونا می گفتن یه چرخه حیات داره. اول با ارگان های تناسلی شروع میشه بعد فحش و لعنت شروع میشه بعد به تهمت افترا به سبک بوش منجر میشه و سپس افراد واقعا هنر رو بدست میارن. اما در واقع همیشه یه چرخه حیات در نمایش های اونا برقراره بعد من به خونه رفتم و با همسرم شام خوردیم و در مورد این مطلب بهش گفتم وما موافق بودیم "خوب یه لحظه صبر کن اگر ما میدونیم یه تکنولوژی هست که می تونیم از چشمهامون برای کنترل چیزها استفاده کنیم چرا راهی برای کنترل لیزر توسط TEMPT پیدا نکنیم و اون می تونه دوباره نقاشی دیواری بکشه، خوب این خیلی عالیه"
بنابراین سفر آغاز شد و حدود دو سال بعد ، حدود یه سال بعد بعد از کلی سازماندهی و جابجایی چیزای اطراف ما یه کارایی انجام دادیم. اول اینکه ما درهای شرکتهای بیمه رو خراب کردیم و واقعا یه وسیله به TEMPT دادیم که به اون این امکان ارتباط رو می داد--یک ماشین استفان هاکینگ. (تشویق) چیزی که خیلی عالی بود و اون جداً یکی از جالب ترین ها بود --من اسمش گذاشتم Yoda چرا که شما می تونید با اون صحبت کتید، ازش ایمیل دریافت کنید و شما میگید ،"من ارزشی ندارم ،اینه که واقعا شگفت انگیزه."
چیز دیگه ای که ما انجام دادیم این بود که ما هفت برنامه نویس رو از سراسر جهان به معنای واقعی کلمه از هر گوشه دنیا توی خونمون جمع کردیم. همسرم و بچه هام و من به گاراژ پشت خونه رفتیم و این هکرها و برنامه نویسها و تئورسین های توطئه و بی نظمی آمدند تو خونه ما. بسیاری از دوستان ما فکر می کردن که ما جدا احمق هستیم که چنین کاری روانجام میدیم و اینکه حتما این کار رو رها می کنیم و تمام عکسای روی دیوار و نقاشی های دیواری رو بر می داریم. اما در دو هفته ما اون رو برنامه نویسی کردیم ما به تفرجگاه ساحلی ونیز رفتیم بچه های من مشارکت داشتن سگ من همکاری کرد و ما اونو ساختیم
اسم اون نویسنده چشمیه (EyeWriter) و شما می تونید شرح اون رو ببینید. این یه عینک آفتابی ارزان است که ما اونو در ساحل شنی ونیز خریدیم قدری سیم مسی و چیزای دیگه ای که از انبار خونه و رادیو خونه در آوردیم ما یک دوربین PS3 تهیه کردیم و اونو باز کردیم روی اون یه چراغ LED نصب کردیم و حالا وسیله ای داریم که رایگانه-- شما میتونید خودتون اونو درست کنید، ما کد اونو به صورت رایگان منتشر کردیم شما می تونید نرم افزارشو به صورت رایگان دانلود کنید و حالا ما وسیله ای درست کردیم که واقعا هیچ محدودیتی نداره هیچ شرکت بیمه ای نیست که بتونه بگه نه هیچ بیمارستانی نیست که بتونه بگه نه حالا هر کسی که فلج باشه می تونه با استفاده از چشماش بکشه و ارتباط بر قرار کنه
(تشویق)
متشکرم خیلی ممنون، شگفت انگیز بود.
و در پایان دو هفته ما به اتاق TEMPT بر گشتیم من عاشق این تصویرم، چرا که این اتاق کس دیگه ای است و آن یکی اتاق اون بود و تمام اون فشار ها و شلوغ کاری ها برای این پرده برداری بزرگ بود و بعد از یک سال طرح ریزی دو هفته برنامه نویسی جلسات هر شب تونی دوباره برای اولین بار در این هفت سال نقاشی کرد. و این یه تصویر شگفت انگیزه زیرا این سیستم پشتیبان زندگی اونه و اون به سیستم پشتیبان زندگیش نکاه میکنه. ما تختشو کنار زدیم به طوری که میتونست بیرون رو ببینه وما یه پروژکتور روی دیوار پارکینگی که خیلی از بیمارستان دور بود نصب کردیم و او دوباره برای اولین بار جلو خانواده و دوستانش نقاشی کرد-- و شما فقط می تونید تصور کنید که چه احساسی توی اون پارکینگ بود چیز خنده دار این بود که ما هم مجبور بودیم یواشکی بریم توی پارکینگ و فکر میکردیم اجازه داریم این کار را بکنیم.
(خنده)
و در پایان اون یه ایمیل برای ما فرستاد و این چیزی بود که اون ایمیل می گفت: این اولین باری بود که من پس از هفت سال از کشیدن چیزی لذت می بردم من احساس میکردم که زیر آب نگه داشته شده بودم و در نهایت یه نفر اومد پایین و منو از آب آورد بیرون و من تونستم نفس بکشم این جالب نیست.
(تشویق)
و این نوعی از شعار جنگی ما بود این چیزیه که باعث میشه ما ادامه بدیم و پیشرفت کنیم و ما چنین راه طولانی رو برای دست یابی به اون طی کردیم این یه وسیله شگفت انگیزه ولی اون معادل وسیله Etch a Sketch است. وکسی که دارای این پتانسیل هنریه لایق بیش از اینه. بنابراین ما در حال بررسی این هستیم که چطور میشه اونو بهتر ، سریعتر،قویتر کرد
از اون موقع ما همه جور انواع دانش رو کسب کردیم ما کلی جایزه بردیم فراموش نکنید،اون رایگانه و هیچ کدوم از ما پولی از اون در نیاورده فقط از جیبمون پول رفته بنابراین جوایز به این صورت بوده که "آه، این فوق العادست" آرمسترانگ در تویتر در مورد ما نوشته و مجله تایم در دسامبر از ما به عنوان یکی از 50 اختراع اول 2010 تجلیل کرد، که خیلی جالب بود
(تشویق)
جالب ترین مورد در این باره-- و این چیزیه که کل چرخه رو تکمیل میکنه-- اینه که در آپریل اون سال در Geffen MOCA در مرکز شهر لس آنجلس قرار بود یک نمایشگاهی تحت عنوان هنرهای خیابانی برگزار بشه و قرار بود که هنر های خیابانی تقریبا افراد معروف رو در خودش داشته باشه-- Banksy, Shepard Fairey, CAWs -- تمام این آقایون اونجا بودن و TEMPT هم قرار بود اونجا باشه که خیلی عالیه
(تشویق)
اساسا این دیدگاه منه اگه شما چیزی رو غیر ممکن می بینید اونو ممکن کنید همه چیزای توی این اتاق نا ممکن بوده-- این صحنه، این کامپیوتر، این میکروفن، نویسنده چشمی-- در ابتدا ممکن نبوده اند اونا رو ممکن کنید--هر کسی که در این اتاقه-- من یه برنامه نویس نیستم و هرگز هیچ کاری با تکنولوژی تشخیص بصری انجام ندادم اما من فقط چیزی رو تشخیص دادم و با افراد شگفت انگیزی ارتباط گرفتم و بعد ما تونستیم چیزی رو ممکن کنیم و این سوالی که من می خوام هر کسی از خودش بپرسه هر روز وقتی که با چیزی روبهرو میشید که باید انجام بشه اگه الان نه پس کی؟ و اگر من نه پس چه کسی؟
ممنونم آقایون
(تشویق)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *