چرا برابری جنسیتی برای همه خوب است

متن سخنرانی :
من اینجام تا مردم رو برای حمایت از برابری جنسیتی آموزش بدم.
(تشویق)
یه لحظه صبر کنید!. چــــی؟!؟ برابری جنسیتی به مردها چه ربطی داره؟ برابری جنسیتی در مورد زن‌هاست، درسته؟ منظورم اینه که کلمه‌یجنسیت در مورد زن‌هاست. در واقع، من اینجام تا بعنوان یکمرد سفیدپوست طبقه متوسط صحبت کنم
اما من همیشه یه مرد سفیدپوست طبقه متوسط نبودم. ماجرا برمی‌گرده به ۳۰ سال قبل زمانی کهدر دانشگاه بودم، و یه روز با جمعی از دانشجوها دور هم جمع شده بودیم، و پیش خودمون گفتیم،اینهمه بحث و هیاهو سر نوشتن و تفکر در مورد تئوری فمینیسموجود داره، ولی هنوز هیچ دوره‌ی درسی در این زمینه وجود نداره. و کاری رو کردیم که دانشجویان معمولادر شرایط این‌چنینی می‌کنن. تصمیم گرفتیم که یه گروه مطالعاتی تشکیل بدیم. متنی رو می‌خونیم، در موردش صحبت می‌کنیم، و شام مختصری هم میخوریم!
(خنده)
بنابراین هر هفته،من و ۱۱ زن دور هم جمع می‌شدیم.
(خنده)
متنی در مورد تئوری فمینیسم می‌خوندیمو در موردش گفتگو می‌کردیم. و در حین یکی از گفتگوهامون، شاهد تعاملی بودم که زندگی من را برای همیشه تغییر داد. که گفتگوی بین دو زن بود. یکی از اونها سفیدپوست ودیگری سیاه‌پوست بود. زن سفیدپوست گفت: - که البته گفتش ممکنه الان منسوخ به حساببیاد - گفت که :همه‌ی زن‌ها با ظلم مشترکیبعنوان یک زن روبرو هستن. همه‌ی زن‌ها تحت شرایطپدرسالارانه بودن، و بخاطر همین همه‌ی اونهاهمبستگی احساسی و خواهرانه دارن." و زن سیاه‌پوست گفت:"مطمئن نیستم. بذار سوالی ازت بپرسم." زن سیاه‌پوست به زن سفید‌پوست گفت: "وقتی صبح از خواب بلند می‌شی، تو آینه چی‌ می‌بینی؟" اونم جواب داد: "یه زن می‌بینم." و زن سیاه‌پوست گفت:"مشکل من همینه. بخاطر اینکه وقتی من صبحبیدار می‌شم و به آینه نگاه می‌کنم، یه زن‌ سیاه‌پوست می‌بینم. برای من، نژاد قابل رویته. ولی برای تونژاد مخفیه. اونو نمی‌بینی." و بعدش حرف تکان‌دهنده‌ای زداو گفت: "این شیوه‌ایه که [تبعیض] عمل می‌کنه. امتیاز برای کسی کهاونو داره مخفیه." از نظر من، این یه نعمته کهسفیدپوستانی که اینجا نشستن، مجبور نیستن هر لحظه از عمرشوندر مورد نژادشون فکر کنن. امتیاز برای کسی که اونو داره، مخفیه
به خاطر بیارید، من تنهامرد این گروه بودم، پس وقتی شاهد این ماجرا بودم،گفتم "واای، نه!"
(خنده)
و یکی اون بین گفت:"خب، این چه واکنشی بود؟" من گفتم: "خب، وقتی من از خواب بیدار می‌شمو تو آینه نگاه می‌کنم، یه انسان می‌بینم. من به شخص معمولی هستم. من یه مرد سفیدپوست طبقه متوسطم.بدون نژاد، طبقه و جنسیت. من تعمیمی جهان‌شمولم!
(خنده)
مایلم به لحظه‌ای فکر کنم کهیه مرد سفید‌پوست طبقه متوسط شدم، طبقه، نژاد و جنسیتی که در موردافراد دیگه نبود، بلکه در مورد من بود. می‌باید در موردشون فکر می‌کردم، و این امتیازی بود که مدت‌های طولانیبرایم مخفی بود.
حالا، ای کاش می‌تونستم بهتون بگماین داستان 30سال پیش در اون جمع مباحثه تموم شد، اما این مسئله اخیرا در دانشگاهی کهدر آن تدریس می‌کنم یادم اومد. همکاری دارم که من و اون هر دو درسِجامعه‌شناسی جنسیتی تدریس می‌کردیم بصورت یه ترم در میان. و ایشون بعنوان مهمان در کلاس منارائه‌هایی می‌داد. و همینطور من در کلاس ایشون. یکبار که وارد کلاس ایشون شدمتا ارائه‌ای داشته باشم، حدود 300 دانشجو در کلاس بودن، وقتی که من وارد شدن، یکی از دانشجویانبه بالا نگاه کرد و گفت: "اووه!، بالاخره یه دیدگاه بی‌طرف!"
تمام طول اون ترم، هر موقعهمکارم حرفی در کلاس می‌زد، آنچه دانشجویانم می‌دیدند، یک زن بود. منظورم اینه که اگر شما اونجا بودیدو به دانشجویانم می‌گفتید که: "یک نابرابری ساختاری جنسیتیدر امریکا وجود دارد،" می‌گفتند :"البته که شما این حرفو می‌زنید. تو یک زنی و جانبدارانه حرف میزنی." و اگر من این حرف را سر کلاس می‌زدم،می‌گفتن:"اوه، جالبه!. این تو امتحان میاد؟!"ساختار" رو چطوری می‌نویسن؟!"
(خنده)
بنابراین امیدوارم این رو ببینید که، بی‌طرفی این شکلیه.
(خنده) (تشویق)
عقلانیِت غیرمتجسمِ غربی.
(خنده)
و بخاطر همین فکر می‌کنم مردهاعموما کراوات می‌زنن.
(خنده)
چرا که اگر شما می‌خواهید عقلانیتِغیرمتجسمِ غربی باشید، به یک نشانه نیاز دارید، و چه چیزی می‌تونه نشانه‌ای بهتر برایعقلانیتِ غیرمتجسم غربی باشه بجز لباسی که یک سرش روی گردن و سر دیگرشبه ناحیه‌ی تناسلی ختم میشه؟
(خنده)(تشویق)
این دقیقا دوگانگی جسم-ذهن هست.
پس آشکار کردن جنسیت برای مرد قدم اول برای درگیر کردن اونهادر جهت حمایت از برابری جنسیتی هست.
وقتی اولین بار برابری جنسیتیبه گوشم خورد، وقتی شروع به فکر کردن در موردش کردن، عموما به چیزی فکر می‌کردن که اکثر مردا فکر می‌کنن، خب، درسته،این منصفانه و عادلانست، این یه دستور اخلاقیه. اما نه همه‌ی مردا. بعضی از مردا -که صاعقه‌یدهنی‌شون خاموش میشه، میگن: "خدایا!، آره، برابری جنسیتی" و بلافاصله شروع می‌کنن به بازگو کرذدنستم‌هایی که بهتون روا داشته شده. انگار حمایت از برابری جنسیتیبرای مردها زجرآوره، مثل وقتی که می‌گن، "خیلی ممنون کهمارو متوجه این مسئله کردین، و اونو از صمیم قلب می‌پذیریم." نتیجه‌ی این مسئله سندرومیه که من اسمش روخودستایی زودرس می‌ذارم.
(تشویق)(خنده)
اما به هرحال گروه دیگه‌ای هستند که فعالانهدر مقابل برابری جنسیتی مقاومت می‌کنن، و اون رو برای مردها زیان‌بار تلقی می‌کنن. من در یک برنامه گفتگوی تلوزیونیمقابل 4 مرد سفید پوست بودم. که شروع نوشتن کتاب "مرد سفید عصبانی"از همینجا کلید خورد. این 4 مرد سفیدپوست عصبانی که عقیده داشتن مردان سفیدپوست امریکایی، قربانیان تبعیض نژادی معکوسدر محل کارشون هستن. و داستان‌هایی تعریف می‌کردندر مورد اینکه شایسته بدست آوردن کار و ترفیع‌هایی بودن که بدست نیاوردن،و از این بابت عصبانی بودن. و دلیلی که اینو بهتون میگم اینه که می‌خوام عنوان این برنامه خاص رو بدونید. که برگرفته از گفته‌ی یکی از اون مردان بود، و عنوان این بود، "یک زن سیاه‌پوست شغل من را دزدیده." اونا داستان‌هاشون رو گفتن، شایستگیشون برای کار،شایستگیشون برای ترفیع، بدست نیاوردنش، و عصبانیتشون. و حالا نوبت من بود که صحبت کنم، و گفتم : "من فقط یک سوال ازتون دارم، و اونم در مورد عنوان برنامه هست، "یه زن سیاه‌پوست شغل من را دزدیده." در واقع سوالم در موردیه کلمه از این عنوانه. من میخوام در مورد کلمه‌ی "من"[مالکیت] بدونم، که از کجا این فکر به ذهنتون خطور کردکه این شغل شما بوده؟ چرا عنوان برنامه این نبود:"یه زن سیاه‌پوست شغل رو گرفت؟" یا "یه زن سیاه پوست یه شغلی گرفت؟" بدون مواجه با حس حق به جانبی مردان، فکر میکنم هیچ گاه نمیتوانستیم بفهمیم چرا مردانبه این اندازه در مقابل برابری جنسی مقاومند
(تشویق)
ببینید، ما فکر میکنیم این یک موقعیت برابراست، پس هر سیاستی که اون رو منحرف کنه فکر میکنیم،" وای خدای من خوبی به کسی نیومده" این یک تبعیض معکوس بر علیه ماست
خنده
پس بزارید من صریح صحبت کنم مردان سفید در امریکا و اروپا متفعان هر فعالیت مثبت در تاریخ جهانند. اسم اون" تاریخ جهان هست"
تشویق-خنده
خُب، حالا من تعدادی از موانعی که بر سر راه مشارکتمردان وجود داره رو میگم، ولی چرا ما باید از برابری جنسی حمایت کنیم؟ البته ، اون منصفانه هست،حق اونهاست. ولی بیشتر از اینها، برابری جنسی به نفع خود ما هم هست. اگر شما حرف های یک مرد رو در مورد اینکهچه چیزی در زندگیش میخواد رو بشنوید، برابری جنسی راهی برای بدست آوردنچیزهایی که در زندگی خواهان اون هستیم می باشد.
برابری جنسی برای کشورها خوب است. بر اساس بیشتر تحقیقات، کشورهایی که بیشترین برابری جنسی را دارند کشورهایی هستند که نرخ شادیدر آنها در بالاترین سطح هست. و این به خاطر این نیست که همه اونها دراروپا هستند.
(خنده)
حتی در اروپا ، این کشورها که برابری جنسی بالاتری دارند دارای سطح شادی بالاتری از سایرین قرار دارند.
این همچنین برای شرکت ها نیز خوب است. تحقیقی که توسط کاتالیست و همکاران انجامشده به طور قطعی نشان میدهد که شرکت های با برابری جنسیتی بالاترند، برای کارگران مناسب تر است، چون نیروی کارگری شادتری دارند. انها تعداد کمتری تغییر شغل را دارا هستند.و سطح پایین تری از مناقشات رو دارند. آنها زمان راحت تری برای تازه کارها دارند. آنها ماندگاری بیشتری دارند، رضایت شغلی بیشتری دارند، نرخ بهره وری بالاتری نیز دارند. خب سوالی که من اکثرا شرکت ها از من می‌پرسنداینه که، " پسر این برابری جنسیتی واقعا گرون در میادآره؟" و من میگم گه،" در حقیقت نه، شما باید اول حساب کنید که نابرابری جنسیتی چه مقدار برای شما هزینه داشته است. اون واقعا گرون در میاد." بنابراین برای کسب وکارها مفیده.
و یه مورد دیگه، این واقعا برای مرداخوب هستش این برای زندگی ما خوب هستش، چون مردان جوان به طور محسوسی تغییرکرده اند و اما میخوان به صورت شاداب تری زندگی کنند همراه روابط بسیار خوب با فرزندانشون. آنها از والدینشون، همسران‌شان ، زن هاشون میخواهند که خارج از خونه کار کنند و به صورت مساوی با اونها متعهد به انجامکاری باشند.
من با شما صحبت میکنم تا نشانه هایی از این تغییرات رو نشون بدهم--- که بعضی از شما ممکنه یادتون بیاد. زمانی که من خیلی جوانتر بودم، یک معمایی بود که ما گفته شده بود، بعضی از شما ممکنه با به یاد آوردن اینمعما به لرزه بیافتید آن معما چیزی شبیه این بود.
یک مرد با پسرش در بزرگراه در حال رانندگیهستند، و یک اونها در یک تصادف وحشتناک هستند، و پدر فوت میکند، و پسر به اورژانس بیمارستان برده میشود، و همانطور که آنها پسر رو به اورژانسمیبرند، اورژانس پسر را مورد معاینه چشمی قرار میدهدو اعلام میکند "وای من نمیتونم اون رو معالجه کنم اونپسر منه" چطور این امکان پذیره؟
ما با اون گیج میشدیم. ما نمیتونستیم اون رو متصور بشویم.
خنده
خب من خواستم که یک آزمایش کوچیک رو با پسر۱۶ ساله خودم انجام بدم. اون و یه تعدادی از دوستاش در خانه بودند و اخیرا یک مسابقه رو از تلوزیون تماشامیکردند. و من خواستم این رو با اونا مطرح کنم تا میزان تغییر رو متوجه بشم خب یک پسر ۱۶ ساله و اونا به سرعت جواب دادند"اون مادرش بوده" درسته؟ بدون هیچ مشکلی. فقط همین. به جز پسر من که گفت، خب میتونه دو تا بابا داشته باشه"
خنده-تشویق
این نشانه و یک شاخص از اینه که چه مقدار اوضاع تغییر کرده جوانتر ها امروزه خواهان اونند که بتونندخانواده و کار رو با هم در تعادل قرار دهند اونها میخواهند که همسرانشون هم کار کنند. اونا میخواهند که بتونند، کار و فامیل رو با والدینشون در تعادل قرار بدهند اونا میخوان پدرانشون رو هم سهیم کنند
و حال به نتیجه مطلوب رسیدیم که هر چه تساوی بیشتری در روابطمون برسیم هر دو شریک شادتر خواهند بود. داده های روانشناسان و جامعه شناسان حقیقتامتقاعد کننده هست. من فکر فکر به مقدار متقاعد کننده ای اطلاعات برای مردان داریم که برابری جنسیتی یک شکست نیست بلکه یک معادلهبرد-برد است. اینجا اطلاعات نشان میدهد. و حالا زمانی که مردان شروع کردند بهمشارکت در این فرایند با متعادل سازی کار و خانواده، معمولا دو عبارت داریم که برایکاری که انجام میدهیم استفاده میکنیم. ما شروع به کمک کردن و حفظ میکنیم.
خنده
و من میخوام که مورد شدیدتری رو ارائه کنم، یک واژه: "اشتراک."
خنده
چون چیزی که داده ها نشان میدهند: زمانی که مردان در کارهای خانه و مراقبت ازکودکان سهیم میشوند، کودکانشون عملکرد بهتری در مدرسه پیدا میکنند کودکانشون نرخ کمتری از غیبت غیر موجه روپیدا میکنند، نرخ بیشتری از توفیقات. آنها به احتمال کمتری دچار اختلالکم توجهی (ADHD) میشوند به احتمال کمتری روان پزشک کودکان رو خواهنددید. آنها به احتمال کمتری به مراقبت پزشکی احتیاج پیدا میکنند.
پس زمانی که مردها در کار خانه و مراقبت ازکوکان شرکت میکنند، فرزندان آنها سالمتر و شادتر خواهند بود، و مردها این رو میخواهند.
زمانی که مردها کار خانه و مراقبت ازکوکان رو تقسیم میکنند، همسرانشون هم شادترند. نه تنها همسرانشون شادتر هستند، اونها دیگر به کمتر به کارهای درمانیاحتیاج پیدا میکنند، کمتر با افسردگی مواجه میشوند، به احتمال کمتری به دارو نیاز دارند، و به احتمال بیشتری به باشگاه میروند گزارش ها حاکی از رضایت بیشتر از ازدواجشونداره. پس زمانی که مردها در کار خانه و فرزندداری شرکت میکنند همسرانشون شادتر و سالمترند، ومصلما مردان هم همین رو میخواهند. زمانی که مردها در کارِ خانه و فرزندداری شرکت میکنند، مردها هم سالمترند. کمتر به سراغ دود میروند، کمتر عرق میخورند،داروهای آرامبخش کمتری مصرف میکنند. احتمال مراجعه انها به اورژانس کمتر است ولی احتمال بیشتر برای مراجعه به پزشک جهتچکاپ های متداول. به احتمال کمتری به درمانگرها مراجعهمیکنند به احتمال کمتری افسرده میشوند، به احتمال کمتری تجویز به دارو میشوند. پس زمانی که مردها در کار خانه و فرزندداری مشارکت میکنند، مردها شادتر و سالمترند. و خب چه کسی این رو نمیخواهد؟
و نهایتا، زمانی که مردها در خانه داری و فرزندداری مشارکت میکنند، روابط جنسی بیشتری خواهند داشت.
خنده
و حالا به خاطر این چهار یافته بسیار جالب، به نظرتون کدوم یکی از این ها رو باید بر روی جلد مجله سلامت مردان چاپ کرد؟
خنده
کارهای خانه او رو دوست داشتنی‌تر میکنه. (البته نه زمانی که در حال انجام کاره)
خنده
و حالا من میگم، فقط برای یادآوری به حضار مرد، این داده ها در طول دوره زمانی بسیار طولانیگردآوری شده است، پس من نمیخوام که شنوندگانش فقط بگن که، "عجب، باشه، فکر میکنم بخوام که امشب ظرفهای کثیف رو بشورم" این داده ها در طول دوره زمانی بسیار طولانیگردآوری شده است، ولی من فکر میکنم مطلب بسیار مهمی رو نشون میدهند، زمانی که مجله سلامت مردان اون رو بر روی جلد خودش چاپش کرد، اونا میگن شما کارهای خونه رو دوست داشتهباشین
پس ما مطلب بسیار مهمی رو متوجه شدیم که تساوی جنسیتی در واقع به نفع کشورها، شرکت ها، و مردها، و همچنین کودکان و شرکای اونهاست، که تساوی جنسیتی یک بازی جمع صفر نیست. یک معادله برد-باخت نیست. اون حقیقتا برد-برد هستش. و چیز دیگه ای میدونیم ما نمیتونیم زن ها و دخترها رودارای قدرت بدونیم تا زمانی که مردها نخواهند مشارکت کنند. ما اینو میدونیم. و نظر من اینه که مردها به چیزای زیادی احتیاج دارندکه زنها به اون شناخته شده اند این که اونا احتیاج به زندگی کردند دارنداونا میگن که میخوان زندگی کنند برای این که زندگی کنیم است که ما میگیمما میخواهیم زندگی کنیم
در سال ۱۹۱۵ در شب یکی از بزرگترین مهمانی های انتخاباتی در پایین خیابان پنجم نیویورک یک نویسنده در نیویورک مطلبی در مجله ای نوشت و عنوان اون مقاله این بود، "فمینیسم (برابری زنان) برای مردان" و این اولین خط اون مقاله است: "فمینیسم برای اولین بار این موقعیت را برایمردان فراهم میکند تا بتوانند آزاد باشند"
تشکر از شما
تشویق

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *