مايكل گرين: چرا بايد آسمانخراشهاى چوبى بسازيم؟
متن سخنرانی :
اين پدربزرگم است. و اين هم پسرم است. پدربزرگم وقتى كوچك بودم بهم ياد داد كه با چوب كار كنم. و همينطور بهم اين ايده را ياد داد كه اگر درخت را ببرى و تبديل به چيزيش كنى، محترم شمردن عمر آن درخت است و تا جايى كه مىتوانى اين كار را زيبا انجام بده. پسر كوچكم بخاطرم آورد كه با همه اين فناورى و اسباببازيهايى كه در دنيا هست گاهىوقتها اگر فقط انبوه كوچكى از چوبها را روى هم بچينيد، در واقع چيزى الهام بخش و باور نكردنى را ساختهايد.اينها ساختمانهاى من هستند. من خارج از دفترمان در سراسر دنيا در ونكوور و نيويورك همه اينها را مىسازم. و ما ساختمانهايى با سبكها و اندازههاى مختلف را از مصالح مختلف مىسازيم، بسته به جايى كه در آن هستيم. اما چوب جنسى است كه بيش از همه دوست مىدارم، و مىخواهم برايتان داستانى درباره چوب بگويم. و بخشى از دليلم براى دوست داشتن آن، اين است كه هر بار مردم داخل ساختمانهايم كه از چوب هستند مىشوند متوجه برخورد كاملاً متفاوتى از آنها مىشوم. هرگز كسى را نديدهام كه وارد يكى از ساختمانهايم شود و ستونى از فولاد يا سيمان را در آغوش كشد، اما به راستى ديدهام كه در ساختمان چوبى اين اتفاق بيفتد. به راستى ديدهام كه آدمها چوب را لمس كنند، و فكر مىكنم که دلیلی برای اینکار باشد. درست مثل دانههاى برف، هيج دو تكه چوبى نيست كه در هيچ كجاى زمين عين هم باشند. چيز فوقالعادهاى است. دوست دارم فكر كنم كه چوب اثرانگشتان مادر طبيعت را در ساختمانهايمان بجاى مىگذارد. اثرانگشتان مادر طبيعت است كه باعث مىشود ساختمانهايمان ما را به طبيعت در محيط ساخته شده متصل كنند.
در ونكوور زندگى مىكنم، نزديك يك جنگل كه ارتفاع درختانش به بلندى يك ساختمان ٣٣ طبقه مىرسد. اين پايين نزديك ساحل كاليفرنيا، جنگل ردوود بلندى درختانش به اندازه ساختمانى ٤٠ طبقه است. اما ساختمانهايى از چوب كه ما دربارهشان فكر مىكنيم در بيشتر جاهاى زمين تنها ٤طبقه بلندى دارند. حتى آييننامههاى ساخت و سازى در واقع توانايى ما را براى ساختن ارتفاعى بيش از چهار طبقه در بسيارى از جاها محدود مىكنند، و اينجا در ايالات متحده نيز همينطور است.
خوب استثناهايى نيز وجود دارد، اما لازم است استثناهايى ديگرى هم باشد، قرار است که اوضاع تغيير كند، اميدوارم. و فكر كنم دليل آن اين باشد كه امروزه نيمى از ما در شهرها زندگى مىكنيم، و این تعداد قرار است تا ٧٥ درصد افزايش پيدا كند. شهرها و تراكم به اين معناست كه ساختمانهايمان قرار است به بزرگ شدن ادامه دهند، و فكر مىكنم چوب بتواند در شهرها نقش ايفاء كند. و حسم بخاطر اين است كه سه ميليارد آدم در جهان امروز، در طى ٢٠ سال آينده به خانهاى جديد نياز خواهند داشت. اين يعنى ٤٠ درصد از جهان كه برايشان لازم است در ٢٠ سال آينده ساختمانى جديد ساخته شود. اكنون، امروزه از هر سه نفر يكى در شهرها زندگى مىكند، البته راستش در محلات پست و پرجمعيت. يك ميليارد انسان در جهان در محلات پست و پرجمعيت زندگى مىكنند. يك صد ميليون انسان در جهان بىخانمان هستند. مقياس چالش براى معماران و براى جامعه در سرو كار داشتن با ساختمان پيدا كردن راهحلى براى اسكان دادن اين آدمهاست.
اما چالش اين است، همانطور كه ما به شهرها مهاجرت مىكنيم، شهرها از اين دو مصالح ساخته مىشوند، فولاد و سيمان، و آنها مصالحى عالى هستند. آنها مصالح قرن اخير هستند. اما آنها همچنين مصالحى با انرژى بسيار بالا و انتشار گازهاى گلخانهاى بسيار بالا در فرايندشان هستند. فولاد نماينده حدود سه درصد از انتشارات گاز گلخانهاى توسط انسان است، و سيمان هم حدود پنج درصد. بنابراين اگر بهش فكر كنيد ، امروزه هشت درصد از سهم ما در گازهاى گلخانهاى به تنهايى از اين دو مواد ناشى مىشود. ما خيلى دربارهشان فكر نمىكنيم و بدبختانه به نظرم، ما در واقع حتى نمىخواهيم درباره ساختمانها فكر كنيم، يعنى به آن اندازهاى كه لازم است. اين آمار ايالات متحده درباره اثر گازهاى گلخانهاى است. تقريباً نيمى از گازهاى گلخانهاى به صنعت ساختمان سازى مرتبط هستند، و اگر به انرژى نگاه كنيم، همان داستان است. متوجه خواهيد شد كه حمل و نقل به نوعى در آن فهرست دوم است، اما چيزى است كه بيشتر مىشنويم دربارهش صحبت كنند. و اگر چه بسيارى از آن درباره انرژى است، اما بخش زيادى از آن نيز درباره كربن است. مشكلى كه من متوجهاش هستم، اين است كه نهايتاً برخورد بين چگونه حل كردن مشكل آن سه میان ميلياردها نفر كه به خانه نياز دارند و تغييرات اقليمى، تصادفى شاخ به شاخ در آستانهی رخ دادن است يا شايد همين حالا دارد رخ مىدهد.
آن چالش به اين معناست كه ما بايد شروع كنيم به فكر كردن در اشكال جديدى، و فكر مىكنم چوب مىخواهد بخشى از آن راه حل باشد، و مىخواهم برايتان دليلش را تعريف كنم. بعنوان يك معمار، چوب تنها جنس بزرگى است كه من مىتوانم با آن بسازم، و تازه با نيروى خورشيد هم رشد كرده است. هنگامى كه درخت در جنگل رشد مىكند و اكسيژن را پس مىدهد و كربن دىاكسيد را مىبلعد، وقتى كه ميمرد و روى كف جنگل فرو مىافتد، كربن دىاكسيد را به اتمسفر يا توى زمين برمىگرداند. اگر دچار حريق جنگل شود، بازهم كربن را هم به اتمسفر برخواهد گرداند. اما اگر آن چوب را برداريد و توى ساختمان يا بعنوان قطعهاى از مبلمان يا توى يك اسباب بازى چوبى از آن استفاده كنيد در واقع آن قابليت شگفتآورش براى نگهدارى كربن و ميسر كردن اين تجزيه را براى ما حفظ خواهد كرد. يك متر مكعب چوب يك تُن متریک كربن دى اكسيد دارد. روشن است كه اكنون دو راه حل ما در مقوله آب و هوا كاهش انتشارات و يافتن مخزن است. چوب تنها مواد سازنده اصلى است كه من مىتوانم با آن ساخت و ساز كنم و در واقع هر دو اين چيزها را دارد. خب به باور من ما اين طرز تلقى را داريم كه زمين غذاى ما را پرورش مىدهد، و لازم است كه در اين قرن به این ایمان برسیم كه زمين بايد خانههاى ما را نيز فراهم كند.
حالا وقتى با اين سرعت در حال شهرسازى هستيم چطور مىخواهيم اين كار را انجام دهيم و درباره ساختمانهاى چوبى هم كه تا چهار طبقه بيشتر فكر نمىكنيم؟ لازم است كه سيمان و فولاد را كم كنيم و بايد چيزهاى بزرگترى توليد كنيم، و ما مشغول كار كردن روى ساختمانهاى ساخته شده از چوب با ارتفاع ٣٠ طبقه هستيم. ما آنها را به كمك يك مهندس كه نامش اريك كارش است و با من روى آن پروژه كار مىكند مهندسى كردهايم، و ما اين كار جديد را انجام مىدهيم چون محصولات چوبى جديدى برای ما وجود دارد که از آنها میتوانیم استفاده كنيم، آنها را پنلهاى انبوه الوارى مىناميم. اين پنلها از درختان جوان، درختان با رشد كم، تكههاى كوچك چوب بهم چسبيده مىشوند تا پنلهايى را تشكيل دهند كه عظيم هستند: عرض هشت فوت، طول ٦٤ فوت و در ضخامتهايى متنوع.
بهترين توضيحى كه توانستهانم براى گفتن اين پيدا كنم اين است كه همه ما وقتى راجع به چوب فكر مىكنيم به ساختارى دو در چهار عادت داريم. چيزى كه مردم سريع بعنوان نتيجه به آن مىرسند. ساختار دو در چهار به نمونه كوچكى از آجرها هشت نقطهاى لگو مىماند كه ما همه وقتى بچه بوديم با آنها بازى مىكرديم، و مىشد هر نوع چیز باحالی را از لگويى با آن اندازه و خارج از ابعاد دو در چهار ساخت. اما آيا خاطرتان هست وقتى كه بچه بوديد، و كپهاى از وسايل داخل زيرزمينتان را وارسى مىكرديد و آن آجر ٢٤ نقطه لگو را پيدا مىكرديد، يك همچين حالى داشتيد، "معركهست، اين عاليه. مىتونم چيز واقعاً گندهاى ازش بسازم، حتماً چيز عالى مىشه." تغيير يعنى اين. پنلها، انبوه الوارى همان آجرهاى ٢٤ نقطه هستند. آنها مقياس آنچه كه مىتوانيم انجام دهيم را تغيير مىدهند، و چيزى كه ما پديد آوردهايم چيزى است كه FFTT مىناميم، چيزى كه راهحل مشترك خلاقانهاى براى ساختن يك سيستم بسيار قابل انعطاف از ساختمان با اين پنلهاى بزرگ است جايى كه قادر باشيم در صورت تمايل شش طبقه را هم زمان به روش روی هم قرار داد ن آجرها بسازيم. اين انيميشن به شما نشان مىدهد ساختمان چگونه به روش خيلى سادهاى سرهم مىشود، اما اين ساختمانها اكنون براى ساخته شدن توسط مهندسين و معماران براى فرهنگ هاى مختلف در دنيا، با شخصيتها و سبكهاى معمارى مختلف در دسترس قرار دارند. براى اين كه ساخت و ساز ايمن انجام دهيم، در واقع اين ساختمانها را مهندسى كردهايم، با كار كردن در بافت ونكوور، جايى كه در منطقهاى با گسل بالا قرار داريم، حتى در بلندى به اندازه ٣٠ طبقه.
واضح است هربار كه من اين موضوع را مطرح مىكنم، آدمها، حتى كسانى هم كه در اين كنفرانس هستند، مىگويند، "جدى مىگى؟ سى طبقه؟ چطور قراره اتفاق بيفته؟" و واقعاً يك عالم سوال خوب هست كه پرسيده مىشود، سوالات مهمى كه ما زمان نسبتاً طولانى را صرف كار كردن روى جوابهايشان مىكنيم هنگامى كه گزارشات خود و گزارشهاى بازبينى شده همتايانمان را كنار هم مىگذاريم.
فقط مىخواهم روى برخى از آنها تمركز كنم، و بگذاريد با آتش شروع كنم، چون فكر كنم آتش شايد نخستين چيزى باشد كه در در وهله اول به آن فكر مىكنيد. منصفانه هست. و شيوهاى كه آن را توضيح مىدهم اين است. اگر از شما مىخواستم كبريتى را برداشته و روشن كنيد و بعد هم كندهاى را نگهداشته و سعى كنيد تا آن را آتش بزنيد، اين اتفاق نمىافتد، اينطور نيست؟ همه ما اين را مىدانيم. اما براى ساختن آتش، به نوعى با تكههاى كوچكى از چوب دست بكار مىشويد و به كارتان ادامه مىدهيد، و به تدريج شما مىتوانيد كنده را به آتش اضافه كنيد، و وقتى شما كنده را به آتش اضافه مىكنيد، البته، ميسوزه، اما به كندى ميسوزه. خب، پنلهاى انبوه الوارى، اين محصولات جديد كه ما استفاده مىكنيم، خيلى به اين كنده شباهت دارند. آتش زدن آنها سخت است، اما وقتى اين اتفاق بيفتد، درواقع طبق پيشبينى دچار سوختگى مهیبی خواهد شد، و ما قادريم از علم آتش براى پيشبينى و ساخت ساختمانهايى با همان ميزان از ايمنى سيمان و سرسختى فولاد بپردازيم.
مشكل بزرگ بعدى، جنگلزدايى است. هجده درصد از سهم ما در انتشار جهانى گازهاى گلخانهاى منجر به جنگلزدايى مىشود. آخرين چيزى كه ما مىخواهيم انجام دهيم، بريدن درختان است. يا، آخرين چيزى كه ما مىخواهيم انجام دهيم، بريدن درختان اشتباهى است. اينها الگوهايى براى جنگلدارى قابل دوام است كه به ما امكان بريدن درختان را به درستى مىدهد، و اينها تنها درختانى هستند كه براى استفاده شدن در اين نوع از سيستمها مناسبند. الان راستش من فكر مىكنم كه اين ايدهها اقتصاد جنگل زدايى را تغيير خواهند داد. در كشورهايى با مشكلات جنگل زدايى، نياز داريم كه راهى را براى فراهم كردن ارزشى بهتر براى جنگل بيابيم و در واقع آدمها را تشويق به پول درآوردن از طريق چرخههاى خيلى سريع رشد كنيم-- درختهايى -١٠، -١٢، -١٥ ساله كه اين توليدات را بسازند و به ما اجازه ساختن در چنين مقياسى را بدهند. ما محاسبه كردهايم كه براى يك ساختمان ٢٠ طبقه: هر ١٣ دقيقه در آمريكاى شمالى چوب كافى را پرورش خواهيم داد. اين همه آن ميزانى است كه لازم دارد.
داستان كربن در اينجا واقعاً جالب است. اگر ساختمان ٢٠ طبقهاى را از سيمان و بتن بسازيم، منجر به فرايندى مىشود كه از آن سيمان حدود ١٫٢٠٠ تُن متريك كربن دىاكسيد توليد شود. اگر با چوب اين كار را مىكرديم، با اين راه حل، مانع حدوداً ٣٫١٠٠ تُن متريك مىشويم، با اختلاف خالص ٤٫٣٠٠ تُن متريك. كه معادل حدوداً ٩٠٠ ماشين است كه در طى يكسال از جاده كم شوند. دوباره برگرديم به آن سه ميلياردى كه احتياج به خانه جديدى دارند، و شايد اين به كم كردن آن كمك كند.
ما در آغاز انقلابى جديد قرار داريم،البته اميدوارم با اين روشى كه براى ساخت استفاده مىكنيم، زيرا اين نخستين روش براى ساختن يك آسمان خراش در شايد طى ١٠٠ سال اخير يا بيشتر باشد. اما چالش اصلى به چالش كشيدن درك جامعه از اين امكان است، و اين چالش عظيمى است. مهندسى سازى كردن در واقع بخش راحت اين كار است. و براى توضيح دادنش از اين روش استفاده مىكنم. نخست تعريف فنى آسمانخراش را داريم-- و باور داشته باشيد يا خير، تعريف يك آسمانخراش ارتفاع ده طبقه است-- اين تصوير نخستين آسمانخراش در شيكاگو است، و مردمى كه از راه رفتن زير اين ساختمان وحشت داشتند. اما تنها چهار سال بعد از ساخته شدن آن، گوستاو ايفل داشت برج ايفل را مىساخت، و همانطور كه مشغول ساخت برج ايفل بود، خطوط افق شهرهاى دنيا را تغيير داد، و با اين تغيير، رقابتى را بين جاهايى مثل نيويورك و شيكاگو بوجود آورد، جاهايى كه سازندگان شروع به ساختن ساختمانهاى بزرگتر و بزرگتر كردند و آن رابا مهندسىسازيهاى بهتر و بهتر هى بلندتر و بلندتر كردند.
ما اين مدل را در نيويورك ساختيم، راستش بعنوان يك مدل نظرى در محوطه يك دانشگاه فنى كه بزودى مىبينيد. و دليلى كه ما اين محل را انتخاب كرديم اين بود كه فقط نشان دهيم ظاهر اين ساختمانها چطور ممكن است باشد، زيرا ظاهر مىتواند تغيير كند. اين فقط واقعاً ساختار است كه ما دربارهش صحبت مىكنيم. دليلى كه ما آن را انتخاب كرديم، بخاطر اين است كه يك دانشگاه فنى است، و به باور من چوب پيشرفتهترين ماده در مقوله فناورى است كه با آن بتوانيم ساخت و ساز كنيم. از قرار معلوم مادر طبيعت حق امتياز خودش را حفظ مىكند، و ما واقعاً با آن احساس راحتى نمىكنيم. اما خوب بايد همينطورى باشد، اثر انگشت طبيعت در محيط ساخته شده.
من به دنبال چنين فرصتى هستم كه اصطلاحاً آن لحظه برج ايفل خودم را خلق كنم. ساختمانهايى كه شروع به بالا رفتن در گوشه و كنار دنيا كنند. ساختمانى در لندن هست كه نه طبقه دارد، يك ساختمان جديد كه تازه در استراليا تمام شده است فكر كنم ١٠ يا ١١ طبقه باشد. ما شروع كردهايم به بالا بردن ارتفاع اين ساختمانهاى چوبى، و ما اميدواريم، و من اميدوارم، كه زادگاه من ونكوور در آيندهاى نه چندان دور ظرفيت بالقوهاش را براى ساختمانى با ارتفاع ٢٠ طبقه اعلام كند. آن لحظهاى كه اينربرج ايفل سقف را مىشكافد، اين ارتفاع سقفهاى قراردادى، و به ساختمانهاى چوبى اجازه پيوستن به رقابت را دهند. و معتقدم كه اين مسابقه نهايتاًً به وقوع خواهد پيوست.
سپاسگزارم.
(تشويق)