مالکوم گلادول در سس اسپاگتی
متن سخنرانی :
من فکر می کنم که قرار است در مورد کتاب جدیدم صحبت کنم، که "بلینک" - نگاه مختصر- نامیده می شود و آن در مورد قضاوت سریع کردن و برداشت اولیه می باشد. و آن در ژانویه منتشر خواهد شد و من امیدوارم همه شما آن را سه برابر بخرید. اما من در خصوص این فکر می کردم، و دریافتم گرچه کتاب جدید من ، خوشحالم می کند، و من فکر می کنم باعث خوشحالی مادرم هم خواهد شد، آن واقعا در مورد خوشحالی و خوشبختی نیست. خب در عوض من تصمیم گرفتن، در خصوص کسی صحبت کنم که من فکر می کنم کاری کرده است به اندازه خشنود کردن آمریکایی ها شاید هر کسی را در طول بیست سال گذشته، مردی که برای من یک قهرمان بزرگ شخصیتی هست: فردی با نام "هوارد مسکویتز"، که مشهورترین فرد برای بازسازی سس اسپاگتی است."هوارد" این اندازه قد دارد، و چاق است، و او دهه ششم از زندگی اش را سپری می کند، و عینک خیلی بزرگی به چشم می زند و موهایش نازک و خاکستری رنگ است، و نوعی سرزندگی و زنده دلی فوق العاده دارد، و او یک طوطی دارد، و او به اپرا عشق می ورزد، و او یک طرفدار پر و پا قرص تاریخ قرون وسطی هست. و از نظر شغلی، او یک روانشناس فیزیکی است. (نوعی روانشناس است که به روابط بین محرک های فیزیکی و واکنش های حسی می پردازد) حالا، من باید به شما بگویم که من هیچ اطلاعی در مورد این شاخه از روانشناسی ندارم، اگرچه در بخشی از عمرم، من برای دو سال با دختری رابطه داشتم که او در روانشناسی- فیزیکی مدرک دکتری داشت . که باید چیزهایی را در مورد آن رابطه برای شما تعریف کنم. (صدای خنده بلند)
تا آنجائیکه من اطلاع دارم، روانشناسی فیزیکی علمی است در خصوص اندازه گیری چیزها. و "هوارد" به ادوات اندازه گیری بسیار علاقمند است. او با مدرک دکتری از دانشگاه هاروارد فارق التحصیل شد، و او در نیویورک، یک کارگاه کوچک مشاوره در "وایت پلین" راه انداخت. و یکی از اولین مشتریان - این مربوط می شود به سالها پیش، بر می گردد به دهه هفتاد - یکی از اولین مشتریانش پپسی بود. و پپسی پیش "هوارد" آمد و آنها گفتند، "می دانید، ماده جدیدی وجود دارد که اسپاراتام نامیده می شود، و ما علاقمندیم که پپسی رژیمی - بدون شکر - تولید کنیم. ما مایلیم که شما مشخص کنید چه مقداراسپارتام ما بایستی داشته باشیم در هر بطری آلمینیومی پپسی رژیمی، به منظور داشتن نوشیدنی کامل و بدون نقص." متوجه شدید؟ حالا آن برای جواب دادن شبیه یک سوال رک باورنکردنی به نظر می رسد، و آن چیزیست که "هوارد" فکر کرد. برای اینکه پپسی به او گفت، "ببینید، ما با دامنۀ مابین هشت تا دوازده درصد کار می کنیم. هر مقداری کمتر از شیرینی هشت درصد به اندازه کافی شیرین نیست؛ هر مقداری بالاتر از شیرینی دوازده درصد خیلی شیرین است. ما می خواهیم بدانیم: نقطه شیرینی ما بین هشت و دوازده چیست؟" (چه عددی است؟) حالا، اگر من این مسئله را برای حل کردن به شما بدهم، همۀ شما خواهید گفت، آن خیلی ساده است. ما هم مانند شما یک مجموعۀ آزمایشی بزرگ از پپسی درست می کنیم، به ازای هر درجه از شیرینی - هشت درصد، ٨/١، ٨/٢، ٨/٣، تا برسیم به ١٢- و ما این - درجات مختلف شیرینی - را با هزاران نفر آزمایش می کنیم، و نتایج را بر روی یک منحنی رسم می کنیم، و بیشترین تمرکز افراد روی منحنی را انتخاب می کنیم. درسته؟ خیلی ساده.
"هوارد" آزمایش می کند، و داده ها را جمع آوری می کند، و آنها را بر روی یک منحنی رسم می کند، و تمام چیزی که یکباره او متوجه می شود عدم وجود یک منحنی زنگوله ای شکل مناسب است (عدم توزیع مناسب داده ها). در حقیقت، داده ها معنی خاصی نمی دادند. آن یک بي نظمي است. همه جا. حالا، اغلب مردم در آن شغل، در دنیای آزمایش موادغذایی و مانند آن، زمانیکه داده ها درهم ریخته هستند ناراحت نیستند. آنها فکر می کنند، خب، می دانید، مشخص کردن اینکه مردم چگونه فکر می کنند در مورد نوشیدنی کولا به این سادگی ها نیست. می دانید، ممکنه که جایی در طول مسیر آزمایشي اشتباهی کرده باشیم. می دانید، اجازه بدهید بر اساس تجربه و اطلاعات مثالی بزنیم، و آنها به سادگی نقطه - شیرینی مناسب - را پیدا می کنند و می روند برای انتخاب ده درصد - اسپاراتام - ، دقیقا نقطه وسط - دامنۀ مورد نظر. "هوارد" کسی نیست که به راحتی متقاعد بشود. "هوارد" مردیست با یک درجۀ معین از استانداردهای فکری. و این نتیجه - برای او به اندازۀ کافی خوب نبود، و این پرسش، او را برای سالها آزرد. و او می اندیشید در این خصوص و می گفت، چه - چیزی - اشتباه بوده؟ چرا در آزمایش با پپسی رژیمی ما نتوانستیم نتایج معنی داری داشته باشیم ؟
و یک روز، او در یک رستوران کوچک در "وایت پلین" نشسته بود ، سعی می کرد در رویاهایش برای - شرکت - نسکافه کارهایی را انجام بدهد. و ناگهان، مانند رعد و برق، جواب به او رسید. و همین است، آن زمان که آنها داده های پپسی رژیمی را تجزیه و تحلیل می کردند، آنها سوال اشتباهی را می پرسیدند. آنها به دنبال پپسی کامل و بی نقص می گشتند، و آنها می بایست به دنبال پپسی های بی عیب و نقص می گشتند. به من اعتماد کنید. این یک الهام عظیم بود. این یکی از درخشان ترین پیشرفتها در تمام دانش مواد غذایی بود. و "هوارد" خیلی سریع راه را ادامه داد، و او به کنفرانسهایی در سراسر کشور می رفت، و او می ایستاد و او می گفت، "شما در پی، پِپسی کامل و بی عیب و نقص می بودید. شما اشتباه می کنید. شما می بایست به دنبال پپسی های کامل و بی نقص بگردید." و مردم با بی علاقه گی نگاهی به او می انداختند، و آنها می گفتند، "در چه موردی شما صحبت می کنید؟ این دیوانگی است." و آنها می گفتند، می دانید، "برو! بعدی!" سعی کرد کار بگیرد، هیچ کسی استخدامش نمی کرد -- او آزرده شد، ولی، او در این رابطه حرف زد و در این رابطه حرف زد و در این رابطه حرف زد. "هوارد" بسیار علاقه داشت به عبارت عبری "برای کرم درون ترب اسبی، دنیا ترب اسبی است." - برای ماهی قرمز درون حوض، دنیا به بزرگی همون حوض است - این ترب اسبی اش بود. (صدای خنده بلند) او با آن ذهنش مشغول شده بود !
و سرانجام، او به یک موفقیت دست یافت. "ولاسیک پیکلز" پیش او آمد، و آنها گفتند، "آقای مسکوویتز - دکتر مسکوویتز - ما می خواهیم ترشی عالی تولید کنیم." و او گفت، "ترشی عالی وجود ندارد؛ بلکه ترشی های عالی وجود دارند." و او پیش آنها رفت و گفت،"شما نیازنیست که فقط - ترشی- معمولی تان را با کیفیت بهتر تولید کنید؛ لازم است که طمع بوجود بیاورید." و همینجا بود که ما ترشی های خوشمزه و با طمعهای متفاوت به دست آوردیم. سپس نفر بعدی آمد پیش او، و آن "سوپ کمپبل" بود. و حتی این یکی مهمتر هم بود. در حقیقیت، سوپ کمپبل جائیست که "هوارد" شهرت و معروفیتش را آنجا ساخت. کمپبل "پرگو" تولید می کرد، و "پرگو"، در اوائل دهه هشتاد، برای رسیدن به "راگو" تقلا می کرد، که سس اسپاگتی برتر در دهه های هفتاد و هشتاد بود. حالا در صنعت - مواد غذایی - من نمی دانم که شما چگونه در نظرش می گیرید، یا چه مدت زمانی من باید به این بپردازم. اما آن بود،گذشته از بحث فنی - "پرگو" سس گوجه فرنگی بهتری است نسبت به "راگو". کیفیت رب گوجه فرنگی خیلی بهتر است؛ مخلوط ادویه به مراتب بهتر است؛ آن به پاستا به شکل خیلی دلپذیرتری می چسبد. در حقیقت، آنها با راگو و پرگو آزمایش معروف کاسه را انجام می دادند که بر می گردد به دهۀ هفتاد. شما باید یک بشقاب اسپاگتی می داشتید، و شما آن را - سس را - می ریختید روی آن، درست است؟ و راگو به طور کامل ته نشین می شد، و پرگو روی سطح باقی می ماند. به این می گویند "چسبندگی". و، به هر حال، علی رغم اینکه آنها به مراتب در چسبندگی عالی تر بودند، و کیفیت رب گوجه فرنگی، پرگو سعی می کرد. - برای بهتر شدن -
و آنها آمدند پیش "هوارد"، و گفتند، ما را اصلاح کن. و "هوارد" نظری به خط تولید آنها انداخت، و گفت، چیزی که شما دارید یک مجموعه گوجه فرنگی بی حس است. بنابراین او گفت، این کاریست که من می خواهم انجام بدهم. و او به همراه آشپزخانۀ - شرکت - سوپ کمپبل، و او ٤٥ نوع مختلف سس اسپاگتی تولید کرد. و او آنها را متنوع کرد بر اساس هر روش ممکن که او می توانست به سس گوجه فرنگی تنوع دهد: توسط شیرینی، با - تغییر- مقدار سیر، با - مزه - اسیدی، با ترشی، با انواع گوجه فرنگی، با مواد جامد قابل مشاهده -- اصطلاح مورد علاقه من در کسب و کار سس اسپاگتی. ( صدای خنده بلند ) هر روش ممکنی که شما بتوانید سس گوجه فرنگی را تغییر دهید، او سس گوجه فرنگی را تغییر داد. و سپس او مقدار زیادی از این اسپاگتی سس ها را برداشت، و راه را ادامه داد. او به نیویورک رفت؛ او به شیکاگو رفت؛ او به جکسون ویل رفت؛ او به لس آنجلس رفت. و او مردم را با کامیون آورد. داخل یک سالن بزرگ. و او آنها را برای دو ساعت نشانید، و به آنها داد، در طول مدت آن دو ساعت، ده تا کاسه. ده کاسه کوچک پاستا، با سس های اسپاگتی متفاوت در هر کدام. و بعد از اینکه آنها - محتوی - هر کاسه را خوردند، آنها می بایست ارزیابی کنند، از صفر تا ١٠٠، چه میزان آنها فکر می کردند که سس اسپاگتی خوب بود.
در انتهای آن روند، بعد از اینکه برای ماه ها و ماه ها تکرار می شد، او یک کوه از داده ها داشت در خصوص اینکه مردم آمریکا چه احساسی دارند در مورد سس اسپاگتی. و سپس او داده ها را پردازش نمود. حالا، آیا او به دنبال مورد پسندترین مارک سس اسپاگتی می گشت؟ نه! "هوارد" اعتقاد ندارد که چیزی شبیه به این وجود داشته باشد. برعکس، او نظری بر داده ها انداخت، و گفت، بیائید ببینیم می توانیم تمام این نقاط داده ای متفاوت را در دسته های یکسان گروه بندی کنیم. بیائید ببینیم آنها - داده ها - در اطراف ایده های مشخصی متمرکز می شوند. و به قدر کافی مطمئن باشید، اگر شما بنشینید، و تمامی داده های سس اسپاگتی را تجزیه و تحلیل کنید، شما متوجه می شوید که تمامی آمریکائیها در یکی از این سه گروه قرار می گیرند. مردمی وجود دارند که اسپاگتی سس ساده را دوست دارند؛ مردمی وجود دارند که اسپاگتی سس ادویه دار را دوست دارند؛ مردمی وجود دارند که آن را با تکه های کوچک - گوجه فرنگی - دوست دارند.
و از این سه اصل، سومی قابل توجه ترین بود، به دلیل اینکه در آن زمان، در اوائل دهۀ هشتاد، اگر شما به یک فروشگاه بزرگ می رفتید، شما نمی توانستید سس اسپاگتی با تکه های کوچک - گوجه فرنگی - را پیدا کنید. و - نمایندگان شرکت - پرگو پیش "هوارد" بازگشتند، و آنها گفتند، "شما به من می گوئید که یک سوم از آمریکائیها مشتاق سس اسپاگتی با تکه های کوچک گوجه فرنگی هستند و هنوز هیچ کسی این نیاز آنها را برآورده نکرده؟" و او گفت بله! (صدای خنده بلند) و سپس - نمایندگان شرکت - پرگو بازگشتند، و بطور کلی فرمول سس اسپاگتیشان را تغییر دادند، و یک سری سس اسپاگتی تولید کردند که تکه های کوچک گوجه فرنگی داشت که به سرعت و بطور کلی بر بازار سس اسپاگتی در این کشور چیره شد. و در طول ده سال بعد، آنها ششصد میلیون دلار درآمد زایی کردند از قبال خط تولید سس اسپاگتیشان که تکه های کوچک گوجه فرنگی داشت.
و سایر افراد در صنعت، نظری انداختند بر آنچه که "هوارد" انجام داده بود، و گفتند، "اووه خدای من! ما کاملاً اشتباه فکر می کردیم!" و آن زمانی بود که شما شروع کردید به گرفتن هفت نوع مختلف سرکه، و چهارده نوع متفاوت از - سس - خردل، و هفتاد و یک گونه مختلف روغن زیتون -- و سرانجام حتی راگو هم "هوارد" را استخدام کرد، و "هوارد" دقیقاً همان کاری را برای راگو انجام داد که برای پرگو انجام داده بود. و امروز، اگر شما به یک فروشگاه بزرگ بروید، یکی از آن فروشگاه های واقعاً خوب، و ببینید چند گونه راگو وجود دارند -- آیا می دانید چند عدد وجود دارند؟ سی و شش عدد! در شش نوع: پنیری، راحت هضم شونده، روبوستا، غنی و دلچسب، سنتی دنیای قدیم، با تکه های کوچک محصولات باغبانی. (صدای خنده بلند) آن کار "هوارد" است. آن هدیۀ "هوارد" است به مردم آمریکا.
حالا چرا آن مهم است؟ در حقیقت ، آن فوق العاده مهم است. من برای شما توضیح خواهم داد چرا. کاری که "هوارد" انجام داد تغییر طرز فکر صنعت غذایی بصورت زیربنایی بود در خصوص خشنود کردن شما. فرض شماره یک در صنعت غذایی این بود که راهی باشد جهت فهمیدن اینکه چه چیزی مردم برای خوردن می خواهند -- چه چیزی مردم را خشنود خواهد کرد-- از آنها بپرسید. و برای سالها و سالها و سالها و سالها، راگو و پرگو گروه های تمرکز کننده داشتند، و آنها همۀ شما را می نشاندند، و از شما می پرسیدند، "چه می خواهید - وجود داشته باشد - در یک سس اسپاگتی؟ به ما بگویید چه می خواهید - وجود داشته باشد - در یک سس اسپاگتی." و برای تمامی این سالها -- بیست، سی سال -- در خلال تمامی جلسات این گروه های تمرکز کننده، هیچ کسی هرگز نگفت که آنها - سس اسپاگتی - با تکه های کوچک گوجه فرنگی می خواستند. اگرچه حداقل یک سوم آنها، در اعماق قلبشان، حقیقتا گفتند. (صدای خنده بلند)
مردم نمی دانند که چه می خواهند! درست است؟ همانطوریکه "هوارد" خیلی علاقه دارد به گفتنش، "ذهن می داند نه آنچه که زبان می خواهد." این یک راز است! و یک مرحله مهم بحرانی در فهمیدن خواسته هایمان و مزه ها این است که دریابیم ما نمی توانیم همیشه دقیقا توضیح بدهیم که چه می خواهیم. اگر من از همۀ شما بپرسم، برای مثال، در این سالن، در یک قهوه چه می خواهید، می دانید شما چه جوابی خواهید داد؟ هر کدام شما خواهد گفت، "من یک قهوۀ ساده - بدون افزودنی - ، غلیظ، بو داده شده می خواهم." این چیزیست که همیشه مردم می گویند زمانیکه از آنها بپرسند چه چیزی آنها در یک قهوه می خواهند. چه چیزی شما دوست دارید؟ ساده - بدون افزودنی - ، غلیظ، بو داده شده! چند درصد از شما واقعا یک - قهوۀ - ساده، غلیظ و بو داده شده را دوست دارید؟ بر اساس گفته های "هاوارد"، تقریبا ما بین بیست و پنج و بیست و هفت درصد از شما. بیشتر شما قهوه رقیق، به همراه شیر را دوست دارید. اما شما هرگز، به کسی که از شما می پرسد چه چیزی می خواهید نخواهید گفت که "من قهوه رقیق، به همراه شیر می خواهم." (صدای خنده بلند)
خب آن کار شمارۀ یک بود که "هوارد" انجام داد. کار شماره دو که "هوارد" انجام داد این است که او ما را متوجه می کند -- آن یک نقطه خیلی بحرانی دیگر است -- او ما را متوجه اهمیت آنچه كه او دوست دارد آن را "قطعه بندی افقی" بنامد، نمود. چرا این مهم است؟ این مهم است برای اینکه این روشی است که صنعت غذایی می اندیشید قبل از "هوارد". درست است؟ افکار آنها با چه چیزی مشغول بود در اوائل دهۀ هشتاد؟ مشغله فکری آنها - سس - خردل بود. به ویژه، آنها ذهنشان پر شده بود با داستان "گری پوپان. درست است؟ دو نوع - سس - خردل وجود داشتند واستفاده می شدند. فرانسوی و گلدن - طلایی - . آنها چه بودند؟ خردل زرد. چه هست در خردل زرد؟ دانه های خردل زرد، زردچوبه، و فلفل قرمز هندی. آن - سس - خردل بود. "گری پوپان" با یک "دیجون" - نوعی سس خردل - ترقی کرد. درست است؟ مقدار بیشتری دانه خردل قهوه ای بخار شونده، مقداری شراب سفید، یک استنشاق، مقدار بیشتری رایحه خوش طعم. و آنها چه می کنند؟ آنها آن را داخل یک جام کوچک شیشه ای قرار می دهند، با یک اتیکت جذاب لعابی چاپ شده بر روی شیشۀ آن، آن را شبیه به - نمونۀ - فرانسوی ساختند، اگرچه آن در اکسنارد ساخته می شود، کالیفرنیا. و به جای مطالبه کردن یک دلار و پنجاه - سنت - برای یک بطری هشت انسی، روشی که فرانسوی اش و گلدن - طلایی - اش داشتند، آنها تصمیم گرفتند به مطالبه نمودن چهار دلار. و سپس آنها این تبلیغات را داشتند، درست است؟ با یک مرد در رولرز رویس، و او در حال خوردن گری پوپان. رولرز رویس دیگر جلو می زند، و او می گوید، آیا شما گری پوپان دارید؟ و همین، بعد از اینکه آنها آن را انجام دادند، گری پوپان از زمین کنده شد! - بسیار معروف شد - چیره شد بر کسب و کار - سس - خردل!
و درسی که هر کسی به خانه اش می برد از آن این بود که راه خشنود نمودن مردم این است که چیزی به آنها بدهی که گرانتر هست، چیزی که مشتاقانه بخواهند. درست است؟ حالا آن به نوبۀ خود آنها را از آنچه فکر می کنند بر آنچه که آنها دوست دارند برمی گرداند، و دسترسی پیدا می کنند به چیزی در رده بالاتر - سس - خردل. یک - سس - خردل بهتر! یک - سس - خردل گرانتر! یک - سس - خردل فریبنده تر و مزه دار تر و معنی دار تر. و "هوارد" نظری به آن انداخت و گفت، آن اشتباه است! یک رده بندی برای - سس - خردل وجود ندارد. - سس - خردل، درست مثل سس گوجه فرنگی، بر روی یک سطح افقی قرار دارد. - سس - خردل خوب یا بد وجود ندارد. - سس - خردل کامل یا ناقص وجود ندارد. فقط انواع مختلف - سس - خردل وجود دارند که برای افراد مختلف مناسب است. او اساساً روشی که ما در خصوص طعم فکر می کردیم را به شکلی همه پسند درآورد. و برای آن، همچنین، ما تشکر بزرگی را به "هوارد مسکویتز" بدهکار هستیم.
سومین چیزی که "هوارد" انجام داد، و شاید مهمترین، این است که "هوارد" مقابله کرد با نظریۀ غذای افلاطونی. (صدای خنده بلند) منظور من از آن چیست؟ برای طولانی ترین زمان در صنعت مواد غذایی، مفهومی وجود داشت که تنها یک روش، یک روش عالی، وجود داشت برای غذا درست کردن. شما می روید به "شه پانیس"، آنها به شما "ساشیمی دم قرمز" - نوعی غذای ژاپنی که معمولا با گوشت ماهی تازه تهیه می شود - می دهند. با دانه های کدو تنبل بو داده شده در یک مایع غلیظ (که بر روی ساشیمی می ریزند). آنها به شما پنج گزینه برای انتخاب این مایع غلیظ نمی دهند، درست است؟ آنها نمی گویند، آیا شما مخلوط غلیظ را با مخلفات درشت اضافی میل دارید، یا آیا میل دارید ... نه ! شما فقط مخلوط غلیظ را می گیرید. چرا؟ برای اینکه سرآشپز "شه پانیس" یک تصور افلاطونی در مورد "ساشیمی دم قرمز" دارد. این روشی است که باید باشد. و او بارها و بارها آن را به آن روش سِرو می کند، و اگر شما با او بحث کنید، او خواهد گفت، "شما چه می دانید؟ شما اشتباه می کنید! این بهترین روشی است که باید در این رستوران باشد."
حالا همان نظر صنایع غذایی تجاری را به همان شکل تقویت کرد. آنها یک تصور داشتند، یک تصور افلاطونی، از آنچه که سس گوجه بود. و آن از کجا آمده بود؟ از ایتالیا آمده بود. سس گوجه ایتالیایی چیست؟ - گوجه فرنگی در - آن مخلوط می شود؛ آبکی و رقیق است. اصل سس گوجه فرنگی رقیق و آبکی بود. وقتی ما در مورد یک سس گوجه فرنگی اصیل در دهۀ ١٩٧٠ صحبت می کردیم، ما در مورد سس گوجه فرنگی ایتالیایی حرف میزدیم. ما در مورد اولین راگو ها سخن می گفتیم، که تکه های سفت - گوجه فرنگی - قابل مشاهده نداشتند، درست است؟ که رقیق و آبکی بودند، و شما فقط مقدار کمی از آن را می ریختید - روی اسپاگتی - و آن پایین می رفت و زیر اسپاگتی قرار می گرفت. و آن اینگونه بود. و چرا ما به آن وابسته شده بودیم؟ برای اینکه ما فکر می کردیم که آنچه که مردم را خشنود می کند این است که برای آنها معتبرترین سس گوجه فرنگی اصیل را فراهم کنیم، اولا؛ و دوماً، ما فکر می کردیم که اگر به آنها معتبرترین سس گوجه فرنگی اصیل را بدهیم، پس آنها آن را می پذیرفتند. و آن چیزی است که بیشترین تعداد افراد را راضی می کرد.
و به این علت ما فکر می کردیم که -- به زبان دیگر، مردم در دنیای آشپزی به دنبال پخت و پز همگاني بودند. آنها به دنبال راهی می گشتند که همۀ ما را راضی کند. و این دلیل خوبی است برای آنها که ایدۀ عام بودن را مشغلۀ فکری خود قرار بدهند، چونکه همۀ علوم، در طول قرن نوزدهم و بیشتر قرن بیستم، مغلوب تفکر جهانی شدن شده بودند. روانشناسان، دانشمندان پزشکی، اقتصاددانان همه علاقمند بودند به پیدا کردن قوانینی که روش رفتاری همۀ ما را کنترل کند. ولی آن تغییر نمود، درست است؟ بزرگترین انقلاب علمی ١٠، ١٥ سال گذشته چه چیزی است؟ آن حرکتی است از کاوش برای جهانی شدن به درک تغییرپذیری. حالا در علم پزشکی، ما لزوماً نمی خواهیم بدانیم -- فقط سرطان چگونه عمل می کند، ما می خواهیم بدانیم چگونه سرطان شما متفاوت است از سرطان من. من حدس می زنم سرطان من متفاوت است از سرطان شما. ژنتیک دری باز کرده به مطالعۀ تغییرپذیری بشر. آنچه "هوارد مسکویتز" انجام می داده بیان می کند، شبیه همین انقلاب نیاز است که در دنیای سس گوجه فرنگی اتفاق افتد. و برای آن، ما تشکر بزرگی به او بدهکار هستیم.
من آخرین تصویر از تغییرپذیری را به شما خواهم داد، و تمام -- اوه، من متأسفم. "هوارد" نه تنها معتقد بود که، اما او دومین قدم را هم برداشت، که گفتن این بود که زمانیکه ما اصول اولیه جهانی شدن را در غذا ادامه می دهیم، ما تنها یک اشتباه را مرتکب نمی شویم؛ ما حقیقتاً یک بدخدمتی عظیم به خودمان می کنیم. و مثالی که او استفاده می کرد قهوه بود . و قهوه چیزی است که او کار بسیار زیادی با آن انجام داده است ، با - شرکت - نسکافه. اگر من از همۀ شما می خواستم که یک مارک قهوه را تست کنید و مطرح کنید -- یک نوع قهوه، یک - قهوه - دم کرده -- که همۀ شما را خوشحال می کند، و سپس از شما می خواستم که به آن امتیاز بدهید، امتیاز متوسط برای آن قهوه در این فضا حدودا شصت در مقیاس صفر تا ١٠٠ می بود. به هر حال، اگر شما به من اجازه می دادید که شما را در گروه های قهوه دسته بندی کنم، شاید سه یا چهار گروه قهوه، و من فقط برای هر کدام از گروه ها به صورت جداگانه قهوه درست می کردم، امتیازات شما از ٦٠ به ٧٥ یا ٧٨ می رسید. اختلاف ما بین قهوه در ٦٠ و قهوه در ٧٨ اختلافی است ما بین قهوه که شما را به لرزه می اندازد، (از بد طعم بودن) و قهوه ای که شما را از خشنودی به وجد می آورد.
این خاتمه - صحبت - است، و من فکر می کنم زیباترین درس "هوارد مسکویتز": که در پذیرفتن گوناگونی نوع بشر، ما یک راه مطمئن تر را به خشنودی حقیقی را پیدا خواهیم کرد. متشکرم از شما.