جوانا بلکلی: رسانه های جمعی و پایان جنسیت
متن سخنرانی :
من امروز قصد دارم بحثی را مطرح کنم که شاید کمی احمقانه به نظر بیاد: رسانه های جمعی و خاتمه جنسیت. بذارید بیشتر توضیح بدم. من قصد دارم بگم که کاربرد هایی از رسانه های جمعی که همه ی ما میشناسیم و دوستشون داریم یا دلمون میخواد ازشون متنفر باشیم در حقيقت به ما کمک می کنن که از شر پیش فرض های پوچی که در جامعه در مورد جنسیت وجود داره رها بشیم . من فکر می کنم که رسانه های جمعی در حال حاضر به گسیختن برخی رشته های رفتارهای کلیشه ای و احمقانه که در تبلیغات و رسانه ها در باره ی جنسیت شکل میگیرن کمک می کنن.اگر تا به حال توجه نکردید، حال و هوای رسانه های امروز تصویری کاملاٌ بهم ریخته از زندگی و جنسیت ماست. من فکر میکنم این وضعیت در حال تغيير است. امروزه بیشتر شرکت های رسانه ای-- فعال در زمینه ی تلویزیون، رادیو، نشر، بازی و غیره-- از روش های بخش بندی کاملاً غیر منعطفی برای شناخت مخاطب هاشون سود می برن. این روش یک مکتب قدیمی جمعیت شناسی است. آنها با برچسب های خیلی محدود کننده ای ما را تعریف می کنند. حال نکته احمقانه ی دیگری که رسانه ها به آن باور دارند این است که اگر شما در دسته بندی جمعیت شناسی مشخصی قرار بگیرید آن موقع میشود رفتار شما را از خیلی لحاظ پیش بینی کرد. [برای نمونه] شما ذائقه ی مشخصی دارید، که از چیز های مشخصی خوشتان میاید. پیامد عجیب این تفکر این است که بیشتر فرهنگ متداول ما در حقیقت بر مبنای این پیش فرض ها در مورد جمعیت شناسی ماست.
جمعیت شناسی سنی: گروه سنی ۱۸ تا ۴۹ سالگی، اثر ژرفی بر همه ی برنامه هاي رسانه های جمعی این کشور (آمریکا) از دهه ی ۶۰ میلادی داشته است، یعنی درست از هنگام جوانی نسل خانواده های پر جمعیت. اکنون این افراد از آن دسته بندی سنی بیرون آمده اند، اما هنوز باور قوی همان است تا حدی که شرکت های رتبه بندی مانند نیلسون (Nielson) حتي حاضر به در نظر گرفتن بینندگان تلویزیونی بالای ۵۴ ساله نیستند. در محیط رسانه ای ما , انگار نه انگار که آنها وجود خارجی دارند! یا اگر شما هم مانند من از بیننده های مردان دیوانه (Mad Men) هستید، که برنامه ی پر مخاطبی در امریکا است-- دکتر فای میلر کاری رو انجام میده به نام روان نگاری که برای نخستین بار در دهه ی ۶۰ مطرح شد، كه در آن شما پرونده های پیچیده ی روان شناختی بیمارانتان را تشکل می دهید اما در واقع روان نگاری اثر چندانی بر کسب و کار رسانه ای نداشت. در حقیقت تنها جمعیت شناسی مقدماتی بود.
من امروز در مرکز مطالعاتی نورمن لیر در دانشگاه کارولینای جنوبی هستم در ۷-۸ سال گذشته مطالعات زیادی در مورد جمعیت شناسی و چگونگی تاثیرش بر رسانه و سرگرمی در آمریکا و خارج از امریکا صورت دادیم. و در سه سال گذشته در پی آن بودیم که ببینیم چه چیزی در رسانه های اجتماعی واقعاً تغییر کرده. و به نتایج بسیار جالبی رسیدیم. همه ی کسانی که در شبکه های اجتماعی شرکت داشتند به همان دسته های جمعیت شناسی قدیمی تعلق داشته اند که شرکت های تبلیغاتی و رسانه ای مورد استفاده قرار داده بودند تا آنها را ارزیابی کنند. اما آن دسته بندی ها امروزه نقش کمتری نسبت به گذشته دارند. چرا که با ابزارهای شبکه ای آنلاین، برایمان بسیار ساده ترست که از خیلی از دسته بندی های محصور جمعیت شناسی رها شویم. ما می توانیم با فراغ بال به دیگران متصل شویم و خودمان را در محیط آنلاین از نو تعریف کنیم. ما حتي می توانیم به آسانی در مورد سنمان دروغ بگویم. ما می توانیم با دیگران بر اساس علایق خیلی خاص خود ارتباط بر قرار کنیم. دیگر به یک شرکت رسانه ای نیازی نیست تا به ما کمک کند این کار را انجام دهیم .
البته رسانه های سنتی، به این تجمعات آنلاین توجه خاصی می کنند. آنها می دانند که این تجمعات مخاطبان انبوه فردا هستند. آنها باید این را بفهمند. اگر چه کار سختی در پیش دارند چرا که آنها (رسانه ها) هنوز از ابزار جمعیت شناسی برای این کار استفاده می کنند، چون شمارش آگهی ها هنوز عامل تعیین کننده است. وقتی که روند کلیک های شما را نظاره می کنند-- و شما می دانید که آنها در حال انجام این کارند-- این برای آنها آسان نیست که سن، جنسیت و درآمد واقعی شما را بفهمند. تنها می توانند حدس و تخمین بزنند. اما در عین حال اطلاعات بسیار زيادي در مورد کارهایی که آنلاین انجام میدهید، آنچه که دوست دارید، آنچه که مورد توجه شما قرار می گیرد بدست می آورند. این کار برای آنها ساده تراز این است که بفهمند شما که هستید. و اگرچه این امر هنوز نا خوش آیند است، يك روند صعودی وجود دارد که ذائقه ی شما را تحت نظر داشته باشد. به طوريكه علائق و ذائقه ی ما ناگهان محترم شمرده می شود به طریقی که هرگز پیش از این نبوده است. (البته) این فرض همیشه وجود داشته.
بنابراین وقتی شما به روشی که مردم تجمع می کنند ، آنلاین دیده می شوید در واقع به خاطر سن، جنسیت یا میزان درآمد دور هم جمع نشده اند. برای چیزهایی که بدان ها عشق می ورزند گرد هم میآیند. چیزهایی که دوستشان دارند. و اگر خوب در موردش فکر کنید ، بجای دسته بندی های جمعیت شناسانه برایشان به عنوان نوع بشر ، اشتراک ارزش ها و علایقشان بمراتب مهمترین عامل گرد هم آمدن است. تقريبا مي دونم كه شما ها همه از داستان بافی خون آشام کش (Buffy the Vampire Slayer) خوشتون ميايد جدای از این که واقعن چند ساله هستي. علاقه ی تو چیز مهمتری را در مورد تو برای من آشکار میکند.
اکنون چیز دیگری که ما در باره ی رسانه های اجتماعی در یافتیم بسیار شگف آور است. مشخص شده که زنان حقیقتا" موجب انقلاب رسانه های اجتماعی اند. اگر به آمار نگاه کنید اینها آمار جهانی است-- در هر دسته بندی سنی منفرد، شمار زنها از مردها جلو می زند! حتی در استفاده شان از تکنولوژی های شبکه اجتماعی اگر به مقدار زمانی که آنها در وبسایت ها می گذرانند نگاه کنید، می بینید که آنها فضای رسانه اجتماعی را قبضه کرده اند! این فضاها همان هاییست که اثر شگرفی بر رسانه های قدیمی داشته. پرسش اینجاست، چه تاثیری این پدیده بر فرهنگ ما خواهد گذاشت و این چه معنایی بران زنان در پی دارد؟ اگر قضیه از این قرار باشد که رسانه های اجتماعی در حال غلبه بر رسانه های سنتی اند و زنان بر رسانه های اجتماعی تسلط دارند, بنابر این به این معناست که زنان رسانه های جهان را به تسخیر خود در خواهند آورد؟ آیا قرار است شاهد باشیم که ناگهان کارتون ها و بازی ها و برنامه های تلویزیونی هم پر شده از شخصیت های زن؟ آیا فیلم های سینمایی برتر آمیزه ای از جاذبه های زنانه خواهد بود؟ آیا امکان این هست , که چشم انداز رسانه ای ناگهان به یک عرصه ی طرفدار حقوق زن بدل گردد؟
خوب، من فکر نمی کنم چنین چیزی روی دهد. رسانه ها زنان بیشتری استخدام می کنند، چون می دانند این امر برای کسب و کارشان مهم است. و تصور می کنم که زنان همچنان به تسلط بر فضای رسانه اجتماعي ادامه خواهند داد اما فکر می کنم زنان در واقع مسئول هدایت موضوع از بطن طبقه بندیهای نوع سطحی مثل جذابیت های زنانه خواهند بود و همه این دسته بندیهای جنسیتی که فرض می کنند که گروههای جمعیت شناختی مشخص چیزهایی مشخصی را دوست دارند، مثلاً اسپانیایی زبان ها چیزهای مشخصی را دوست دارند , و جوانان چیزهای مشخص دیگری را دوست دارند. این کار خیلی ساده انگارانه است. رسانه های سرگرم کننده ای که در آینده خواهیم دید خیلی بر پایه آمار دقیق خواهند بود, و بر اساس اطلاعاتی موثق که بر پایه ی ذائقه گروههای آنلاین به دست آمده است خواهد بود، جایی که در واقع زنان عملیات را هدایت می کنند.
شما حق دارید کنجکاو باشید که، خوب چه اهمیتی دارد که بدونیم چه چیزی افراد را سرگرم می کند؟ چرا من باید این را بدانم؟ البته رسانه های سنتی و تبلیغات چی ها نیاز دارند که این را بدانند! اما صحبت من این است که , اگر قصد شما درک دهکده ی جهانیست، این شاید ایده ی خوبی باشد که بفهمید مردم به چه چیزی تعلق خاطر دارند و آنها به چه چیز علاقه دارند، و در اوقات فراغتشان چه کاری را انجام می دهند . این چیز مهمیست که در باره ی افراد بدانید. من بیشتر زندگی حرفه ایم را در انجام تحقیق روی رسانه ها و سرگرمی گذراندم و این که چه تاثیری روی زندگی مردم داشته است. من این را انجام می دهم نه به خاطر این که تفریح خوبیست-- اگر چه واقعاً هم تفریح خوبیست-- ولي به اين خاطر است كه پژوهش های ما بارها و بارها نشان داده که سرگرمی و بازی تاثیر ژرفی بر زندگی مردم دارد. برای نمونه, بر باورهای سیاسی اشان و بر تندرستی شان. اگر علاقه ی به درک این جهان داشته باشید، نگاه کردن به این که مردم چگونه خود را سرگرم می کنند راه خوبی برای آغاز است.
خوب محیط رسانه ای را مجسم کنید، که با پیش فرض های نادرست در مورد جنسیت یا هر دسته بندی جمعیتی دیگری قبضه نشده باشد آیا حتي می توانید مجسم کنید چنین رسانه ای چه شکلی خواهد بود ؟ من که برای دیدنش نمی توانم بیش از این شکیبا باشم .
از شما بسیار سپاسگذارم.
(تشویق حاضرین)