جیمی ویلز درباره تولد ویکیپدیا
متن سخنرانی :
در سال ۱۹۶۲، چالرز وَن دورِن، که بعد از آن ویراستار دانشنامه بریتانیکا شد، گفت که دانشنامه ایدهآل باید رادیکال باشد -- باید احتیاط را کنار بگذارد. ولی اگه شما چیزی درباره تاریخ بریتانیکا از سال ۱۹۶۲ بدانید، همه چیز بود الا رادیکال: هنوز هم یک نوع دانشنامه کاملا محتاط، سنگین است. از طرف دیگه، ویکیپدیا با یک ایده خیلی رادیکال شروع شد، ایده این بود که همه ما جهانی را تصور کنیم که در آن هر کسی روی زمین دسترسی رایگان به مجموعه علم همه انسانها داشته باشد.و این چیزیست که ما داریم انجام میدهیم. ویکیپدیا -- قبل از این یه نمایش کوتاه ازش دیدید -- یک دانشنامه آزاد است. این توسط هزاران داوطلب در سراسر جهان به زبانهای خیلی مختلفی نوشته شدهاست. این توسط نرمافزار ویکی نوشته شدهاست -- که نوعی نرمافزار است که او قبل از من نشون داد -- هر کسی به سرعت میتواند ویرایش و ذخیره کند، و در همان لحظه روی اینترنت میرود. و همه چیز در ویکیپدیا توسط کارمندان کاملا داوطلب مدیریت میشود. خوب وقتی یوکای درباره روشهای جدید سازماندهی صحبت میکند او واقعا دارد ویکیپدیا را توصیف میکند. و امروز من میخواهم که به شما کمی بیشتر درباره روش کار داخل ویکی واقعا چگونه است.
خوب بنیاد ویکیمدیا، که من تاسیس کردم، صاحب ویکیپدیا است. یک بنیاد غیرانتفاعی. و هدف ما، هدف مرکزی بنیاد ویکیمدیا، اینست که یک دانشنامه آزاد به هر کسی روی زمین بدهیم. و خوب اگر فکر کنید که این یعنی چی، مفهومش خیلی بیشتر از ساختن یک سایت قشنگ هست. ما واقعا به تمامی مشکلات تقسیمات دیجیتال، فقر در سراسر جهان علاقمندیم و به مردم در همه جا قدرت میدهد که اطلاعاتی که نیاز دارند بگیرند تا تصمیمات درست بگیرند. و ما کارهای خیلی زیادی انجام خواهیم داد که فرای اینترنت میرود. و خوب این بخش بزرگی از دلیل ما برای انتخاب این مدل مجوز بود، به این دلیل که نوآوران محلی را قدرتمند خواهد کرد -- یا هر کس که میخواهد، میتواند محتوای ما را بردارد و هر کار که میخواهد با آن انجام دهد -- میتوانید آن را کپی کنید، پخشش کنید و شما میتوانید این را به صورت تجاری یا غیرتجاری انجام دهید.
خوب فرصتهای خیلی زیادی هستند که در اطراف ویکیپدیا در سراسر جهان رشد خواهند کرد. خوب فرصتهای خیلی زیادی هستند که در اطراف ویکیپدیا در سراسر جهان رشد خواهند کرد. سرمایه ما از هدایای عمومی تامین میشود، و نکته جالبتر راجع به آن اینست که چه پول کمی برای راهاندازی ویکیپدیا مورد نیاز است. یوکای به شما نموداری از میزان هزینه مطبوعات کاغذی نشان داد. و من میخواهم به شما هزینههای ویکیپدیا را بگویم، ولی اول به شما خواهم گفت که اندازه آن چقدر است. خوب ما بیش از ۶۰۰هزار مقاله به انگلیسی داریم. و سر جمع دو میلیون مقاله به زبانهای خیلی خیلی مختلف داریم. بزرگترین زبانها آلمانی، ژاپنی، فرانسه -- تمامی زبانهای اروپای غربی کاملا بزرگ هستند. ولی فقط یک سوم از همه ترافیک به صفحات ما مربوط به صفحات انگلیسی ویکیپدیا است، که برای خیلیها تعجبآور است. بسیاری از مردم انگلیسی را محور اینترنت میدانند ولی برای ما این واقعا جهانیست. ما به زبانهای خیلی خیلی زیادی هستیم. و ما چقدر محبوب شدهایم -- ما جزو ۵۰ سایت برتر هستیم و ما از نیویورک تایمز هم محبوبتریم. و اینجاست که ما به بحث یوکای میرسیم.
این رشد ویکیپدیا را نشان میدهد -- ما خط آبی هستیم -- و این هم نیویورک تایمز هست اینجا. و چیزی که خیلی جالبه اینجا اینست که سایت نیویورک تایمز خیلی عظیمه، یک کار شرکتی عظیم با -- نمیدونم چند هزار کارمند. ما دقیقا یک کارمند داریم، و اون کارمند توسعهدهنده نرمافزار اصلی ما است. و اون فقط از سال ۲۰۰۵ کارمند ما بوده است، اون همه رشد هم قبل از آن بوده است. خوب سرورها توسط گروه دورهم جمعشدهای از داوطلبان نگهداری میشود؛ همه ویرایشها توسط گروهی از داوطلبان انجام میشود. و روش سازمانیافتگی ما مثل هر شرکت معمولیای که ممکنه تصور کنید نیست. مردم همیشه میپرسند: «مسئول همه اینها کیست؟» و «چه کسی اون رو انجام میدهد؟» و جواب اینه: هر کسی که بخواهد همکاری کند. یک چیز خیلی درهم و غیرمعمول است. ما الان بیش از ۹۰ سرور در سه نقطه داریم. اینها توسط مدیرسیستمهای داوطلبی که آنلاین هستند مدیریت میشوند. من میتونم هر وقتی از روز یا شب آنلاین بشم و ببینم که هشت تا ده نفر منتظر من هستند که سوالی بپرسم یا چیزی، هرچی درباره سرورها. شما هرگز نخواهید توانست همچین کاری را در یک شرکت انجام دهید. شما هرگز نمیتوانید هزینه یک گروه آماده ۲۴ ساعته را تامین کنید و این کاری را بکنید که ما در ویکیپدیا انجام میدهیم.
خوب ما حدود ۱.۴ میلیارد بازدید از صفحه در ماه داریم، و این داره یه چیز خیلی بزرگ میشود. و همه چیز با داوطلبان اداره میشود. و تمام هزینه ماهانه پهنای باند ما تقریبا ۵۰۰۰ دلار در ماه است. و این در واقع بزرگترین هزینه ما است. ما در واقع میتونیم بدون کارمند هم کار کنیم. ما در حقیقت ... ما برایان را استخدام کردیم به این خاطر که او دو سال پارهوقت کار میکرد و تمام وقت در ویکیپدیا بود. خوب ما در واقع او را استخدام کردیم تا او هم بتونه زندگی داشته باشه و بتونه بعضی وقتها سینما بره. و بزرگترین سوال وقتی که شما یه همچین سازمان درهمی دارید اینست که، چرا همهاش آشغال نیست؟ چرا این سایت به این خوبی هست؟
اول از همه، تا چه حد خوبه؟ خب، خیلی خوبه. ایدهآل نیست، ولی خیلی خیلی بهتر از اونی که شما ممکن است انتظار داشته باشید هست، با توجه به مدل کاملا درهم ما. خوب وقتی که شما دیدید که او ویرایش مضحکی در صفحه من انجام داد، شما فکر کردید، اوه، این مطمئنن رو به سمت آشغال شدن میرود. ولی وقتی که ما آزمایشهای کیفیت را میبینیم -- و هنوز به اندازه کافی از این آزمایشها نبودهاست و من واقعا مردم رو تشویق میکنم که بیشتر کار کنند، مقایسه ویکیپدیا با چیزای عادی -- بدون تلاش زیاد برندهایم
یک مجله آلمانی ویکیپدیای آلمانی را، که واقعا خیلی خیلی کوچکتر از انگلیسی آن است، با اِنکارتای مایکروسافت و بروکهاوس مولتیمدیا مقایسه کردهاست، ما در همه زمینهها بردیم. آنها متخصصینی را استخدام کردند که بیایند و به مقالات نگاه کنند و کیفیتشان را مقایسه کنند، و ما از نتایج خیلی خوشحال شدیم. خیلیها درباره بحث بوش-کِری شنیدهاند. رسانهها این رو تاحد زیادی پوشش دادند. با یک مقاله در «رد هِرینگ» شروع شد. گزارشگرها به من زنگ زدند و اونها -- منظورم اینه که، من باید بگم که اسم من رو درست نوشتند، ولی چیزی که اونا واقعا میخواستند که بگویند، که انتخابات بوش-کِری آنقدر فراگیر است، که دارد اجتماع ویکیپدیا را از هم میپاشد. و خوب اونها از من نقل کردند که «اونها بحثانگیزترین موضوع در تاریخ ویکیپدیا بودهاست.» چیزی که در واقع من گفتم این بود که، اونها اصلا بحثانگیز نبودهاند. خوب این کمی نقلقول اشتباهی است. (خنده) مقالهها خیلی زیاد ادیت شده بودند. و درست است که ما در چند مورد مجبور شدیم که مقالات را قفل کنیم. مجله تایم به تازگی گزارش داد که «بعضی مواقع کارهای رادیکال باید انجام شود، و ویلز مقالههایی درباره کِری و بوش را برای مدت زیادی در ۲۰۰۴ قفل کرد» این بعد از آن اومد که من به خبرنگاران گفتم که ما مجبور بودیم که آن را برای -- مدتی خاص کمی اینور و اونور-- قفل کنیم. خوب حقیقت اینست که به کل نوع مجادلاتی که شما ممکنه که فکر کنید ما در جامعه ویکیپدیا داریم، واقعا مجادلهای نیستند.
مقالات در موضوعات بحثانگیز خیلی ویرایش میشوند، ولی اونها مجادلات بزرگی را در مجموعه ایجاد نمیکنند. و دلیلش اینست که خیلی از آدمها نیاز به بیطرفی را میفهمند. کشمکش اصلی بین راست و چپ نیست این اون جاییست که خیلیها فکر میکنند که هست -- ولی کمشکش بین گروه متفکران و گروه احمقها است. و هیچ طرفی از طیف سیاسی، امتیاز انحصاریِ در یکی از این دو کیفیت را ندارند واقعیت درست درباره واقعه بوش-کِری این بود که مقالههای بوش-کِری کمتر از ۱٪ زمان سال ۲۰۰۴ قفل بودند. مقالههای بوش-کِری کمتر از ۱٪ زمان سال ۲۰۰۴ قفل بودند. و به این خاطر نبود که بحثانگیز بودند به این دلیل بود که خرابکاریهای روتین وجود داشت -- که بعضی وقتها رخ میدهد حتی روی سن، آدمها -- بعضی وقتها حتی گزارشگرها هم به من خبر دادهاند که در ویکیپدیا خرابکاری کردهاند و از سرعت درست شدن آن شگفتزده شدهاند. و من گفتم -- میدونید، همیشه میگم، لطفا این کار را نکنید؛ کار خوبی نیست. خوب ما چطور این کار رو میکنیم؟ چطوری ما کیفیت محتوا را مدیریت میکنیم. چطور کار میکند؟
خوب چند بخش دارد، بیشترش قوانین اجتماعی هستند و برخی هم نرمافزاری. بزرگترین و مهمترین چیز قوانین دیدگاه بیطرف ما است. این چیزیست که من از همون اول اعمال کردم به عنوان پایه اصلی مجموعه ما که قابل چانهزنی هم نیست. این پایه اجتماعی همکاری است، ما درباره راستی و موضوعمحوری خیلی حرف میزنیم. دلیلش اینست که اگر ما بگوییم که میخواهیم فقط «واقعیت» را درباره یک موضوع بنویسیم، این هیچ کمکی به ما نمیکند که بفهمیم چه چیزی باید بنویسیم، چراکه من درباره اینکه چه چیزی درست است با شما موافق نیستم. ولی ما این کلمه بیطرفی را داریم، که تاریخ بلند خودش را در مجموعه دارد، که در واقع میگوید، هر زمان یک موضوع مجادله برانگیز هست، خود ویکیپدیا نباید طرف کسی را در آن موضوع بگیرد. ما باید تنها آنچه که طرفین میگویند را گزارش کنیم. بنابراین قانون بیطرفی خیلی برای ما مهم است، چرا که به مجموعهای که خیلی گسترده است این توانایی را میدهد که کنار هم جمع شوند و واقعا کاری انجام دهند.
ما همکاران خیلی متفاوتی از نظر پیشینه سیاسی، دینی و فرهنگی داریم. ما همکاران خیلی متفاوتی از نظر پیشینه سیاسی، دینی و فرهنگی داریم. با داشتن این قانون محکم بیطرفی، که از ابتدا غیرقابل چانهزنی هست، ما اطمینان مییابیم که افراد میتوانند با هم کار کنند و اینکه مقالهها تبدیل به یک جنگ بین چپ و راست نشود. و اینکه مقالهها تبدیل به یک جنگ بین چپ و راست نشود. اگر همچنین رفتاری از خودتان نشان دهید، از شما خواسته میشود که گروه را ترک کنید. یک جور بررسی دقیق درآنِ واحد. هر تغییری در سایت به صفحه تغییرات جدید در سایت میرود. بلافاصله بعد از اینکه او این تغییرات را انجام داد، لینک به صفحه تغییرات جدید رفت. آن صفحه تغییرات جدید در IRC هم وارد میشود، که یک کانال چَت در اینترنت است که مردم میتوانند آن را با نرمافزارهای مختلف مشاهده کنند. همچنین مردم میتوانند خروجی RSS از این صفحه بگیرند -- آنها میتوانند خبرنامه ایمیلی از تغییرات بگیرند. و هر کاربری میتواند لیست صفحههای خودش را تنظیم کند. و صفحه من توی لیست تعداد زیادی از داوطلبها هست، چون بعضی وقتها درش خرابکاریای میشه بنابراین، اتفاقی که میافتد اینست که افرادی خیلی سریع متوجه تغییرات میشوند، و آنها به راحتی تغییر رو برمیگردانند.
برای مثال، یک لینکِخبر هست برای صفحههای جدید یعنی شما میتونید به بخش خاصی از ویکیپدیا بروید و هر صفحه جدیدی که ساخته میشه را ببینید. این خیلی مهمه، چون بسیاری از صفحات جدید که ساخته میشود فقط یک سری آشغال هستند که باید پاک شوند، میدانید جیبِرجَبر. درعینحال یکی از جالبترین چیزها در ویکیپدیا هم هست، بعضی از این صفحات جدید. کسی یه مقاله درباره یک موضوع جالب شروع میکنه، بقیه میبینند که خیلی جذاب است و و میپرند وسط و کمک میکنند که خیلی بهتر بشه. خوب، ما ویرایش توسط کاربرهای ناشناس هم داریم، که یکی از بحث برانگیزترین و زیباترین چیزها درباره ویکیپدیاست. کریس تونست تغییرات رو اعمال کنه -- و مجبور نبود که لاگین کنه یا کار خاصی انجام بده؛ و رفت به سایت و تغییرات رو انجام داد. ولی مشخص شد که تنها ۱۸٪از همه ویرایشها در سایت توسط افراد ناشناس صورت میگیرد. و این خیلی مهمه که بفهمیم، که خیلی از تغییرات عظیمی که وارد وبسایت میشود از طرف جامعه تقریبا کوچک بین ۶۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر آدم است. که در تماس دائم با هم هستند. ما حدود ۴۰ کانال IRC و ۴۰ ایمیل-لیست داریم. همه این آدمها همدیگر رو میشناسند. با یکدیگر مکاتبه میکنند؛ ما دیدارهای فیزیکی هم داریم.
اینها کسانی هستند که بخش عمده کار سایت را انجام میدهند و اونها، از نظری، در کارشون نیمهحرفهای هستند. و استانداردهایی که ما برای خودمان میگذاریم برابر یا بیشتر از استاندارد کیفیت حرفهای هست. ما همیشه هم به این استاندارها نمیرسیم، ولی این چیزیست که ما به دنبالش هستیم.
این جامعه منسجم است که واقعا از سایت نگهداری میکند. و اینها از باهوشترین آدمهایی هستند که من تا به حال دیدهام. البته، این کار من است که این حرف را بزنم، ولی واقعا درست است. گروهی از آدمها که جذب نوشتن یک دانشنامه برای تفریح شدهاند، بیشتر آدمهای باهوش را شامل میشود.
ابزارها و نرمافزار: خیلی از این ابزار به ما امکان میدهد -- منظورم از ما، جامعه ما -- که خودمون رو بررسی کنیم و همه کارهای دیگر را بررسی کنیم. این نمونهای از تاریخچه صفحه «زمین مسطح» و شما میبینید که تغییراتی ایجاد شدهاست. چیزی که درباره این صفحه جالب است اینست که شما بلافاصله با یه نگاه بیاندازید و ببینید، اوه خوب، من الان فهمیدم. وقتی کسی میرود و به این نگاه میکند -- آنها میبینند که بعضی، یک آیپی ناشناس، تغییری در صفحه من دادهاست -- مشکوک به نظر میرسد -- این شخص کیست؟ یک نفر نگاه میکند به آن -- و آنها بلافاصله تغییرات را که با قرمز مشخص شدهاند میبینند، که دیده شوند، خوب این کلمه اینجا تغییر کردهاست، چیزهایی شبیه این. خوب این یک ابزار است که ما میتوانیم استفاده کنیم یا به سرعت تغییرات یک صفحه را بررسی کنیم.
کار دیگری که ما درون مجموعه میکنیم اینست که ما آخر همه چیز را کاملا باز میگذاریم. بیشتر قوانین اجتماعی و روشهای کار در نرمافزار کاملا باز گذاشته شدهاند. همه آن چیزها در صفحات ویکی هستند. خوب چیزی در نرمافزار نیز که قوانین را اعمال کند. مثالی که اینجا آوردم صفحه «رأی برای پاککردن» هست. همونطور که گفتم، آدمها جیبِرجِبر تایپ میکنند -- اینها لازم است که پاک شوند. چیزهایی شبیه آن، توسط مدیران سریع پاک میشوند. هیچ دلیلی ندارد که بحثی بر سر آنها داشته باشیم. ولی میتونید تصور کنید زمینههای خیلی زیاد دیگری هست که سوال اینست، آیا این آنقدر مهم هست که در دانشنامه باشد؟ آیا این اطلاعات را میتوان تایید کرد؟ آیا این یک شوخی است؟ آیا این درست است؟ چی هست؟ خوب ما یک روش اجتماعی میخواستیم که جواب اینها را پیدا کنیم. و روشی که به طور طبیعی از درون مجموعه تدوین شد، همین رأیگیری برای پاککردن بود. و روشی که به طور طبیعی از درون مجموعه تدوین شد، همین رأیگیری برای پاککردن بود. و در مثال خاصی که ما اینجا داریم، یک فیلم است، «مشکلات پیچیده» و اولین شخص گفت، «خوب این قرار است که یک فیلم باشد. به راحتی در آزمون گوگل رد میشود.» آزمون گوگل اینست که شما در گوگل نگاه میکنید و میبینید که آیا اونجا هست یا نه، چون اگر چیزی در گوگل نباشد، به احتمال زیاد اصلا وجود ندارد. قانون کاملی نیست، ولی نقطه خوبی برای شروع یک تحقیق سریع هست. بنابراین یکی میگه «پاکش کنید، لطفا. پاکش کنید -- قابل توجه نیست.» و سپس یکی میگه «صبر کنید، صبر کنید، صبر کنید، من پیداش کردم. من این رو تو یک کتاب پیدا کردم، «راهنمای ویدیوی تهدید فیلم: ۲۰ فیلم زیرزمینی که باید ببینید.» اوه، خوب. نفر بعدی میگه «مرتبش کنید» یکی میگه، «من توی IMBD پیداش کردم. نگهش دارید، نگهش دارید، نگهش دارید.» و نکته جالب در مورد این نرافزار اینست که -- این رایها فقط -- اینها فقط نوشتههایی هستند که توی یک صفحه نوشته شدهاند. این آنقدر که یک گفتگو است، یک رایگیری واقعی نیست. خوب این درست است که در پایان روز یک مدیر اینها را نگاه میکند و میگوید، خوب ۱۸ تا برای پاککردن، دو تا نگهداشتن: ما پاکش میکنیم. ولی در یک مورد دیگر، ممکنه ۱۸ تا پاککردن و ۲ تا نگهداشتن باشه و ما نگهش داریم، چون اگه اون دوتای نگهداشتن بگویند «یک لحظه صبر کنید، یک لحظه صبر کنید. هیچکس دیگه این را ندیده ولی من آن را در یک کتاب دیدم، و لینکی به صفحهای که توصیفش میکنه پیدا کردم، فردا میخواهم که مقاله مرتب کنم، لطفا پاکش نکنید.» در این حالت آن باقی خواهدماند. همچنین مهم است که کسانی که رای میدهند کی هستند. همونطور که گفتم، این یه گروه خیلی منسجم است. این پایین اینجا، «نگهدارید، فیلم واقعی.» ریک کِی.
ریک کِی ویکیپدیا کار معروف هست که کاری خیلی عظیمی در برابر خرابکاری، شوخیهای اینترنتی و رای دادن برای پاککردن انجام میدهد. حرف اون درون مجموعه وزن زیادی دارد چون او میداند که چه میکند. خوب همه اینها چگونه کنترل میشوند؟ مردم واقعا میخواهند درباره، خًب، مدیران و چیزهایی شبیه آن بدانند. خوب مدل کنترل ویکیپدیا، کتنرل جامعه ویکیپدیا، خیلی گیجکننده است، ولی ترکیب کاربردیای از اجماع است -- به این معنی که ما سعی میکنیم که راجع به محتوای مقالات رایگیری نکنیم، چرا که نظر اکثریت لزوما بیطرفانه نیست. یک مقدار دمکراسی، همه مدیران -- اینها کسانی هستند که قابلیت پاککردن صفحهها را دارند، به این معنی نیست که حق پاککردن صفحهها را دارند، آنها هنوز هم باید از همه قوانین پیروی کنند -- ولی آنها انتخاب میشوند؛ آنها توسط جامعه انتخاب میشوند. بعضی وقتها مردم -- آدمهای تصادفیای در اینترنت -- دوست دارند که من را متهم کنند که مدیران را خودم انتخاب میکنم که محتوای دانشنامه را جهت بدهم. من همیشه به این میخندم، چرا که در واقع من هیچ ایدهای ندارم که آنها چطور انتخاب میشوند. یک مقداری حکومت طبقاتی هم هست. کمی از اون را دیدید وقتی که من، برای مثال، اشاره کردم به اینکه حرف ریک کِی وزن خیلی بیشتری از کسی دارد که ما نمیشناسیم.
من بعضی وقتها این سخنرانی را همراه با آنجلا ارائه میکنم؛ او به تازگی از طرف جامعه برای هیئت مدیره انتخاب شد. -- هیئت مدیره بنیاد (ویکیمدیا) با رایی بیش از دو برابر از کسی که نتونست وارد بشه. من همیشه او را خجالت زدش میکنم، برای مثال میگم، آنجلا میتواند هر کاری در ویکیپدیا انجام دهد وهیج مشکلی هم نداشته باشد. چون او هم مورد احترام و هم قدرتمند است. ولی طنز اینجاست که آنجلا میتواند این کار را بکند به این دلیل که او تنها کسی است که شما میدونید هرگز، هرگز هیچ قانونی از ویکیپدیا را نمیشکند. همچنین من دوست دارد که بگم، او تنها شخصیست که حقیقتا تمامی قوانین ویکیپدیا را میداند، خًب ... و بعد سلطنت است که نقش من در جامعه است، خب ... من یک بار این موضوع را در برلین توصیف میکردم و روزنامههای روز بعد تیتر زدند که «من ملکه انگلستان هستم.» و اون دقیقا چیزی نبود که من گفتم (خنده)، ولی -- نکته نقش من در جامعه است -- درون جهان نرمافزار رایگان سنت خیلی قدیمی «دیکتاتور خیرخواه» وجود دارد. خُب اگه شما بیشترین پروژههای نرمافزارهای آزاد بزرگ را نگاه کنید، همه آنها یک شخص مسئول داشتهاند. که همه توافق دارند که دیکتاتور خیرخواه است. خب من اصطلاح «دیکتاتور خیرخواه» را دوست ندارم، و فکر نمیکنم که این نقش یا شغل من در جهان ایدهها باشه که دیکتاتور آینده تمامی علم بشر که توسط جهانیان گردآوری شده باشم. اصلا درست نیست. ولی هنوز نیاز به یک مقدار پادشاهی هست، یک مقدار مشخص -- بعضی وقتها ما باید یک تصمیم بگیریم، و نمیخواهیم که خیلی دست و پاگیر بشه در پروسه تصمیمگیری رسمی.
مثالی از اینکه چرا اینگونه است -- یا چطور این میتونه مهم باشه: به تازگی ما مسئلهای داشتیم که یک وبسایت نئو-نازی ویکیپدیا را پیدا کرد، و آنها گفتند «اوه، خًب، این وحشتناکه، این وبسایت توطئه یهودیهاست و ما میخواهیم یک سری مقالات که خوشمان نمیاد را پاک خواهیم کرد. و میبینیم که یک روش رایگیری دارند، و ما میفرستیم -- ما ۴۰۰۰۰ عضو داریم و ما آنها را میفرستیم و آنها میروند و رای میدهند که صفحه حذف شود.» خب، آنها توانستند که ۱۸ نفر را جمع کنند. این ریاضیات نئو-نازیها برای شما ببینید. آنها همیشه فکر میکنند که ۴۰۰۰۰ عضو دارند در حالی که فقط ۱۸ تا دارند. ولی آنها توانستند که ۱۸ نفر را جمع کنند که بیایند و به صورت خیلی نامعقولی رای بدهند که یک مقاله کاملا معتبر را پاک کنیم. مسلما، رایگیری ۸۵ به ۱۸ شد، هیچ مشکل واقعی برای راه دموکراتیک ما نبود. از طرف دیگر، مردم میگفتند «ولی چه کار خواهیم کرد؟ به این معنی که ممکن است این اتفاق بیافتد که یک گروهی واقعا سازمانیافته شوند و بیایند و بخواهند که رای دهند؟» بعد من گفتم، «ولش کن، ما قوانین را عوض میکنیم» آن کار من در جامعه است: که بگویم ما اجازه نمیدهیم که بازبودن و آزادی ما محتوا را تحت تاثیر قرار دهد. و تا وقتی که مردم به من در اجرای تقشم اعتماد بکنند، این یک جایگاه درست برای من است. البته، به خاطر باز بودن مجوز، اگر من کار بدی بکنم، داوطلبان خیلی خوشحال خواهند شد که جمع کند و برود -- من نمیتونم به کسی بگویم که چه بکند.
خًب نکته پایانی اینجا اینست که بفهمیم ویکیپدیا چگونه کار میکند، مهم است که بفهمیم که مدل ویکیِ ما روشی است که ما کار میکنیم، ولی ما هرج و مرج طلبهای اینترنتی متعصب نیستیم. در واقع، ما خیلی درباره روشهای اجتماعی انعطافپذیریم، چرا که در نهایت هدف جامعه کیفیت کار است، نه لزوما روشی که ما استفاده میکنیم تا تولیدش کنیم. متشکرم. (تشویق)
بِن ساوندرز: سلام، بن ساوندرز هستم. جیمی، شما اشاره کردی که بیطرفی کلید موفقیت ویکیپدیا است. به ذهن من رسید که بسیاری از کتابهای مرجع که برای آموزش بچههای ما استفاده میشود، ذاتا جهتدار است. آیا دیدهای که ویکیپدیا توسط معلمان استفاده شده باشد، و چطور میبینی که ویکیپدیا آموزش را تغییر دهد؟
جیمی ویلز: آره، خیلی از معلمها شروع به استفاده از ویکیپدیا کردهاند. یک داستان در رسانهها درباره ویکیپدیا هست که من فکر میکنم غلط است. این بر اساس داستان وبلاگنویسان دربرابر روزنامهها بنا شده است. و داستان اینست که، یک چیز عجیبی هست، ویکیپدیا، ولی دانشگاهیان و معلمان از آن متنفرند. و آن مشخص شد که درست نیست. چند وقت قبل من ایمیلی از یک روزنامهنگار گرفتم که گفته بود «چرا دانشگاهیان از ویکیپدیا متنفرند؟» من جواب را از ایمیل هاروادم فرستادم، چون من به تازگی آنجا همکار شدهام. و من گفتم «خًب، همه آنها ازش متنفر نیستند.» (خنده) ولی من فکر میکنم که تاثیر عمیقی خواهد داشت. و ما یک پروژه داریم که من شخصا به خاطر آن خیلی خوشحالم، اون پروژه کتابهای ویکی است، که تلاشی است برای ایجاد کتابهای مرجع به همه زبانها. و آن یک پروژه خیلی بزرگتر است؛ حدود ۲۰ سال یا بیشتر طول خواهد کشید که میوههایش به ثمر برسند. ولی بخشی از آن اینست که ماموریتمان را در دادن یک دانشنامه به هر انسان روی زمین تکمیل کنیم. منظورمان این نیست که سیدیهایی شبیه AOL برای هرکسی ارسال کنیم. منظور ما اینست که میخواهیم به آنها ابزاری دهیم که بتوانند استفاده کنند. و برای خیلی از مردم در جهان، اگر من دانشنامهای بدهم که در سطح دانشگاهی نوشته شده باشد، آن بدون هیچ فایدهای نخواهد داشت بدون همه آن مواد پیشزمینه که لازم است که شما را به سطحی برساند که واقعا بتوانید از آن استفاده کنید. و خوب کتابهای ویکی تلاشی است که آن کار را انجام دهد. و من فکر میکنم که ما (اثرات) خیلی زیادی را مشاهده خواهیم کرد -- ممکنه حتی از طرف ما نیاد؛ انواع مختلف نوآوری الان وجود دارد. ولی کتابهای مرجع با مجوز آزاد بزرگترین چیز بعدی در آموزش خواهند بود.