دیوید کامرون: عصر بعدی حکومت
متن سخنرانی :
یکبار یکی به من گفت که سیاست به طورطبیعی "نمایشی تجاری برای آدمهای زشته " و با توجه به این موضوع حس می کنم که درست زدم به هدف. چیز دیگری که نظر من را به خودش جلب کرد این که به عنوان یک سیاست مدار چه افتخاری که برای تد یک سخنرانی داشته باشم، بخصوص اینجا در انگلستان، جایی که اعتبار سیاسی با فضاحت هزینه ها یش به شدت کاهش پیدا کرده.اخیرا هم موضوعی بر سر زبانهاست که که دانشمندان قصد دارند که در آزمایشاتشان به جای موشها از سیاستمداران استفاده کنند. یکی برگشت گفت:"برای چی؟" و اونها در جواب گفتند:"خب، ما از نظر رجال سیاسی کمبودی حس نمی کنیم وکسی هم اهمیت نمی ده که چه بلایی سرشون بیاد، هرچی باشه یه چیزهایی هستند که موشها نمی تونند انجام بدند. (صدای خنده)
و حالا، میدونم که همتون علاقه ی زیادی به اطلاعات دارید بنابراین با یک اسلاید پر از داده کار را شروع میکنم. من فکر میکنم که مهمترین واقعیتی که در سیاست بریتانیا و آمریکا باید به خاطر سپرد سپرد این که ما دچار کسر پولی و کسری شدید بودجه شدیم. این نشانگر بدهی های دولتی دنیاست و همانطور که می بینید چیزی بالغ بر 32 تریلیون که همینطور هم به این عدد افزوده میشود
و من فکر میکنم که این موضوع ما را به درکی بسیار ساده سوق داده است آن سوالی است درسیاست که بر سوالات دیگر ارجعیت دارد سوال این که: چطورمی توانیم اوضاع را بهتر کنیم بدون اینکه پول بیشتری هزینه کنیم؟ چونکه پولی زیادی باقی نخواهد ماند تا بتوانیم خدمات عمومی ارتقا دهیم یا دولت را تقویت کنیم یا چیزهای بسیار زیادی که دولتمردان درباره اش صحبت می کنند را بهبود ببخشیم. وچیزی که می توانیم نتیجه بگیریم این که اگه فکر میکنید که تمام اینها مربوط به پول تنها می توانید موفقیت خود را در زمینه خدمات عمومی بهداشتی، آموزش وحفظ امنیت با صرف پول بیشتر بسنجید شما تنها پیشرفت خود را در قبال صرف پول بیشتر خواهید دید و در این حال دوران اسفناکی در پیش خواهید داشت
اما اگر فکر میکنید که مجموعی چیزهای دیگری هم اهمیت داره که باعث رفاه می شود مثل روابط خانوادگیتان، دوستی، جامعه، ارزشها پس در واقع بهترین زمان که در سیاست حضور داشته باشید. بحث بسیار ساده ای که امشب قصد دارم آن را مطرح کنم بحث صریح در باره این موضوع است که: اگر ما فلسفه سیاسی راستگرایانه یا به عبارتی تفکر سیاسی راستگرایانه را با تحول باور نکردنی اطلاعات رخ داده ترکیب کنیم و همانطور که بهتر از من می دونید فکر می کنم که موقعیتی باور نکردنی برای بازسازی مجدد سیاست دولت و خدمات عمومی و سربلند بیرون آمدن از اسلایدی که در واقع افزایشی شگرف در رفاه است خواهیم داشت و این بحثی است که قصد دارم امشب به مباحثه بگذارم.
بنابراین با سخن از فلسفه سیاسی نمی خواهم بگم که محافظه کاران بریتانیایی یک دقیقه ای همه جواب ها را بدست آوردند معلومه که اینطور نیست اما دو چیز در بطن آن نهفته است که من فکر میکنم که باعث میشه محافظه کاری با کل بحث مرتبط بشه اولین مورد اینکه ما بر این باوریم که اگر شما قدرت و اختیارات بیشتری به مردم نسبت به زندگیشان بدهید اگر به مردم گزینه های بیشتری دهید اگر آنها را بر مسند حکمرانی قرار دهید در واقع شما میتوانید جامعه بهتر وقوی تری را ایجاد کنید و اگر شما این امر را با فراوانی باورنکردنی اطلاعات دنیای کنونی پیوند دهید همانطور که گفتم شما کاملا قادر خواهید بود سیاست را از نو بسازید، دولت را از نو بسازید، خدمات عمومی را از نوبسازید.
دومین چیزی که به آن اعتقاد داریم این است که ما ذات بشریت را باور داریم . سیاست و سیاست مداران تنها موفق خواهند شد که با مردم به راستی همانگونه که هستند ، رفتار کنند نه آنگونه که آنها (سیاستمداران) از مردم انتظار دارند. و حالا اگر شما این تفکر بسیار ساده و بسیار محافظه کارانه را با هم ترکیب کنید شما هم با ذات بشریت با همه پیشرفتهایش در زمینه اقتصاد اخلاقگرا که برخی از آنها فقط به گوشمان آشنا است همراه خواهید شد. یکبار دیگر من فکر میکنم که ما می توانیم افزایش واقعی در زمینه رفاه خوشبختی، جامعه قوی تر را بدون آنکه لزومامجبور باشیم پول هنگفتی پرداخت کنیم را تحقق ببخشیم
حالا، چرا من فکر میکنم که الان وقت این مباحثه است؟ خب چون متاسفانه شما از یک درس تاریخی پر محتوا و کوتاه درباره چیزی که من می خواهم درباره اش حرف بزنم رنج خواهید برد که شامل 3 مجرای تاریخی است: دوران ما قبل بوراکراتیک( دیوان سالاری) ، بوراکراتیک، و دورانی که ما اکنون در آن به سر می بریم یعنی دوران پس از بو راکراتیک راه ساده تر این تفکر این است که ما از دنیای کنترل محلی خارج و وارد دنیای کنترل مرکزی شدیم و اکنون در دنیایی با محوریت (کنترل) مردم هستیم. . قدرت محلی، قدرت مرکزی، واکنون قرت مردمی.
و حالا پادشاه کنیوت پادشاه هزاران سال قبل که فکر می کردند که او بود که میتوانست موجها رو برگردونه، ولی او نمیتوانست موجها برگردونه. در واقع نمی توانست اونها را خیلی برگردونه چونکه اگر شما هم هزاران سال قبل پادشاه بودید در حالی که ساعتها و ساعتها، هفته ها و هفته ها طول می کشید تا از کشور خودتان عبور کنید زمانی باقی نمی مامند که مسولیت آن را بر عهده بگیرید شما در واقع مسئول حفظ امنیت، عدالت، آموزش، سلامتی، رفاه نبودید تنها میتوانستید به جنگ بروید این نمونه ای از دوران ما قبل بوراکراتیک بود بود دورانی که همه چیز به ناچار محلی بود. شما مجبور بودید که کنترل محلی داشته باشید چونکه اطلاعات ملی موجودی در دسترس نبود چونکه سفر ها بسیارمحدود بودند بودند در واقع این زمان دوران ماقبل بوراکراتیک بود.
قسمت بعدی این درس تاریخی سرد تصویری شیرین از انقلاب صنعتی بریتانیا است. ناگهان انواع حمل ونقل ها، اطلاعات مسافرتی امکان پذیر شدند چیزی که دوست دارم ازش به عنوان زایش و تولد عصر بوراکراتیک نام ببرم و خوشبختانه این اسلاید به شکل زیبایی تغییر خواهد کرد و در اینجا ناگهان شما دولتهای بزرگ، قوی، و مرکزی بدست می آورید و مورادی که گفتم امکان پذیر شدند اما فقط در زمینه مدیریت خدمات بهداشتی، آموزش، حفظ امنیت، عدالت. و آن دنیایی بود که دوست دارم ازش به عنوان نه قدرت محلی بلکه قدرت مرکزی یاد کنم. که توانست تمام قدرت های محلی را جذب کنه و تمام کارهای مذکور را به تنهایی انجام بده.
مرحله بزرگ بعدی که همه شما به شدت با آن آشنایی دارید. انقلاب عظیم اطلاعات است. تنها این موضوع را در نظر داشته باشید که صد سال پیش فرستادن 10 کلمه 50 دلار هزینه داشت و حالا ما در اینجا با سواحل طویل و جاهای مختلف همه اماکن سری در ارتباطیم که تنها اندکی هزینه در پی دارد داردو ما می توانیم مقادیر عظیمی از اطلاعات را بدون اینکه هزینه ای در پی داشته باشد رد و بدل کنیم پس ما اکنون در دوران پس از برو کراتیک زندگی می کنیم جایی که قدرت حقیقی مردم محقق شده.
و حالا این موضوع در سیاست ما، در خدمات عمومی ما و دولت ما چه معنی داره؟ خب با توجه به زمانی که دارم نمی توانم مثال های فراوانی بزنم اما اجازه بدهید به یکسری روشها برای تغییر زندگی اشاره کنم یکی ازاین موارد بسیار واضح است چونکه همه شما راجع به اینکه چطور راه خریدکردنتان، راه های سفر کردنتان و راهای تجارتتان را تغییر داده اید اندیشیده اید چیزی که پیش از این رخ داده اینکه اطلاعات و انقلاب اینترنتی همه این راه ها را در جامعه به طرق مختلف طی کرده اما این امر در در همه زمینه ها در دولت ما احساس نشده.
حالا چطور می تونه این اتفاق رخ بده؟ خب من فکر میکنم سه راه اصلی وجود داره که می تونه تفاوت عمده ای ایجاد کنه: در شفاف سازی، در اختیارات بیشتر و در پاسخگویی و در دادن قدرت واقعی مردم. اگر ما شفاف سازی را در نظر بگیریم این وب سایت مورد علاقه من به اسم پرتال پاسخگویی میسوری در زمانهای قدیم تنها دولت می تونست که از اطلاعات نگهداری کنه و فقط تعدا کمی از افراد منتخب می تونستند اطلاعات را جمع آوری کنند و آنها را مورد سوال قرار بدند و به چالش بکشند. و حالا اینجا در یک وب سایت در یکی از ایلات آمریکا هردلاری که توسط دولت هزینه میشه قابل جستجو قابل تحلیل و قابل بررسی است.
تفکر درباره این تغییر عظیم بدین معنا است که هر تجارتی که بخواهد پیشنهادی برای قرارداد بستن با دولت ببندد میتونه ببینه که چه هزینه ای در حال صرف شدنه هر کسی می تونه پیش خودش فکر کنه که من میتونم بهتر خدمت رسانی کنم من می تونم ارزون تر کار رو تحویل بدم همه چیز اونجا موجوده ما تنها در دولت وسیاست به دنبال خدشه وارد کردن به رابطه دنیای تجاری مردم با انقلاب اطلاعاتی هستیم. . در واقع شفافیت کامل تفاوت عمده ای ایجاد می کنه در این کشور اگر ما در انتخابات برنده بشیم ما تمام هزینه دولت را که چیزی بالغ بر 25.000 پوند است را شفاف و به صورت انلاین و قابل جستجو در معرض عموم قرار خواهیم داد من قصد دارم امروز اعلام کنم که هر قراردادی که خواهیم بست برای بازدید عموم بروی اینترنت موجود باشد و هر کسی که مایل باشد بتواند مفاد آن را هم مشاهده کند شرایط آن را بداند انتقال مبالغ هنگفت پول و هم افزایش که من اعتقاد دارم موجب رفاه می شود
انتخاب. اکنون همه شما خرید اینترنتی می کنید، هر کاری را آنلاین انجام می دهید اما این در حالی که این انقلاب رابطه کمی با خدمات عمومی مثل آموزش، خدمات بهداشتی،و امنیت اجتماعی توانسته برقرار کنه و شما این تغییر عظیم را خواهید دید ما با ید این تغییر را با انقلاب اطلاعات در کشورمان بسازیم. بوسیله سایتهای بهداشتی قابل جستجو و این درحالی است که می توانید ببینید که عملها با چه صحت و درستی انجام میشه دکترها چه پیشینه ای دارند نظافت بیمارستانها در چه سطحی است و اینکه چه کسی عملکرد بهتری در کنترل عفونتها دارد تمام اطلاعاتی که در وزارت بهداشت محبوس بوده اند اکنون برای همه ما قبل دسترس و نظاره می شوند.
و سومین موضوع این تغییر بزرگ: پاسخگویی است این مورد به نظر من تغییری بزرگ است اون یه نقشه جرم. این یه نقشه جرم از شیکاگو است. خب بجای اینکه در شرایطی باشیم که تنها پلیس از مکانهای ارتکاب جرم اطلاع داشته باشد که منجربه بکارگیری افراد ی دردولت برای پاسخگویی ( کارهای) نیروی پلیس باشد ناگهان ما این فرصت بزرگ برای قدرت دادن به مردم بدست می آوریم جایی که ما به عنوان شهروند میتوانیم ببینیم که جرایمی در حال رخ دادن است— کجا، کی، وتوسط چه کسی ما میتوانیم از پلیس توضیح بخواهیم این که میبینید بیشتر شبیه کلاه آشپزباشی اما در واقع اون قسمتی که با رنگ آبی مشخص شده حمله وتجاوز می توانید ببنید که در کجا چه جرمی رخ داده و این فرصت را دارید که از پلیس توضیح بخواهید پس اون سه راه شفاف سازی، پاسخگویی، و انتخاب تفاوتهای بزرگی ایجاد می کنه
ومن اصل دیگری را مطرح کرده بودم که فکر میکنم نیاز داره که بیشتر روی آن کار بشه که همان درک مردم است این درک که همپا با سرشت انسان است می تواند منجر به موفقیت بیشتر بشه. و حالا ما انقلابی عظیم از مفهوم اینکه چرا مردم اینطور رفتار می کنند بدست آوردیم و فرصتی مناسب است تا بتوانیم دانش واطلاعات را بهتر بکار ببندیم ما با برخی از این افراد کار می کنیم ما مورد توصیه برخی از این افراد قرار می گیریم، وهمانطور که گقتم قصد داریم تمام تجربیات را به چالش بکشیم
اجازه بدهید مثالی بزنم که بنظرم بی نهایت ساده است ومن بسیار دوستش دارم. ما از مردم می خواهیم که از انرژی درست استفاده کنند چرا؟ چون باعث کاهش فقر( ناشی از هزینه ) سوخت میشه، باعث کاهش قبض اونها میشه و همزمان باعث کاهش انتشار کربن میشه. چطور این کارو می کنید؟ خب ماشاهد اقدامات اطلاعات دولتی در طول سالیان سال بودیم که وقتی خونه را ترک می کنید چراغ ها رو خاموش کنید ما حتی وزیری داشتیم که می گفت در تاریکی مسواک بزنید من فکر نمیکنم که اینها خیلی ماندگار باشه نگاه کنید که این چکار می کنه این نمونه ساده ای از اقتصاد اخلاق گرا است بهترین راه برای اینکه از کسی بخواهیم که قبض برقش را کاهش دهند این است که میزان مصرف را به آنها نشان دهیم که همسایه شان چقدر مصرف داشته ونشان بدهیم که چقدر همسایش در میزان مصرف هوشیار است. این نوع از اقتصاد اخلاق گرا می تواند موجب تغییر رفتار مردم نسبت به انواع زورگویی ها ، اطلاعات ها، سماجتها از سوی حکومتی باشد که نتونسته اهداف خود را محقق کند مثال دیگر در مورد بازیافت. همه ما می دونیم به بازیافت بیشتری نیازمندیم چطور می توانیم این کارو بکنیم؟ تمامی شواهد از کشور آمریکا حاکی از آن است که اگر هزینه بازیافت مردم را پرداخت کنید و اگر به جای چماق به آنها هویج دهید ( پاداش به جای تنبیه) می توانید اخلاق آنها را تغییر دهید
خب همه اینها چه نتیجه ای در پی دارد؟ دو نطق امریکایی 50 سال پیش که مورد علاقه من است مشخصا یکی از جان اف کندی با فرمولهای باورنکردنی، قوی و خاص خودش " از کشورت نپرس که برای تو چه کار کرده بپرس که تو برای کشورت چکار کردی" " بی نهایت ایده ای جذاب اما وقتی که وی این سخنان را ایراد کرد شما برای اینکه جامعه قوی تر و بهتر داشته باشید چکار می تونستید بکنید؟ می تونستید برای کشورتون جنگ کنید، می توانستید برای کشورتان بمیرید می توانستید به خدمات شهری کشورتان کمک کنید، اما اون موقع شما در واقع اطلاعات دانش و توانایی که امروز در اختیار دارید را نداشتید تا به ساخت جامعه کمک کنید.
و فکرکنم که نطقی زیبا تر که قصد دارم بخشی از اون را براتون بخوانم در واقع خلاصه ای است ازآنچه که در ابتدا عرض کردم درباره این با ور که زندگی از پول با ارزش تر وچیزهایی هست که ارزش آنها از پول بیشتر و این توصیف زیبا از رابرت کندی که چرا تولید ناخالص ملی بسیار اندک و اون اینه که " آن اجازه نمی دهد که سلامت بچه هایمان، کیفیت تحصیلشان و یا خوشی در بازی هایشان . اون شامل زیبایهای شاعرانه مان یا استحکام ازدواجمان و اطلاعات بدهی های عمومی نمی شود. اون عقل یا شجاعت ما را نمی سنجد، خرد یا یادگیری ما را نمی سنجد نه ترحم برای کشورمان نه علاقه به کشومان رامیسنجد به طور خلاصه اون هرچیزی به غیر از ارزش زندگی ما را می سنجد.
یکبار دیگر، ایده ای جذاب و زیبا که 40 سال پیش بیان شده بود و رویایی زیبا 40 سال پیش اما اکنون با پیشرفت عظیم اطلاعات فناوری با تغییر شگرف در اقتصاد اخلاق گرا با همه چیزهایی که ما درباره پیشرفت رفاه می دانیم که اگر ما اون تفکرات دادن قدرت به مردم را با هم ترکیب کنیم و برای تحقق آن از اطلاعات استفاده کنیم، و تفکر همپایی با سرشت آدمیت را بکار ببندیم به همان سان متوجه خوهیم شد که چرا مردم اینطور رفتار می کنند رویایی است که امروز نسبت به 40 سال پیش به واقعیت نزدیک تر است زمانی که که این سخنان زیبا بیان شد.
ممنون (تشویق)