پناهجوها حق دارند تحت حمایت باشند

متن سخنرانی :
برونو جیوسانی: کمیسر، ممنونم از این که به TED آمدید.
آنتونیو گوترس: باعث افتخاره.
ب ج: بیایید با ارقام شروع کنیم. در ۲۰۱۵، تقریبا یک میلیون پناهنده و مهاجر  از کشورهای مختلف وارد اروپا شد، البته ، از سوریه و عراق، همچنین از افغانستان و بنگلادش و اریتره و جاهای دیگر. و دو جور واکنش نسبت به آن بوده: گروههای استقبال و حصارکشی مرزها. اما می‌خواهم که نگاهی کوچکی به چشم انداز کوتاه مدت و بلند مدت آن داشته باشد. و اولین پرسش بسیار ساده است: چرا جنبش پناهندگان درشش ماه اخیر اینقدر شدت گرفته؟
آ گ: خب فکر می کنم عمدتا آنچه باعث این افزایش سریع شد گروه پناهندگان سوری بود. ما شاهد افزایش مهاجر به اروپااز آفریقا و آسیا بوده‌ایم، اما به کندی، و به یکباره این افزایش انبوه را در نخستین ماههای امسال داشتیم. چرا؟ فکر می‌کنم سه دلیل دارد، دو تای آن دراز مدت و یکی برانگیزاننده. درازمدتها، در ارتباط با سوریها، این است که امید مردم کمتر و کمتر می‌شود. منظورم این است کهآنها به کشور خود نگاه می‌کنند و امید زیادی در بازگشت به خانه نمی‌بینند، چون راه‌ حل سیاسی وجود ندارد، بنابراین هیچ نوری در آن سوی تونل نیست. دوم، شرایط زندگی سوری‌ها در کشورهای همسایه بدتر شده. اخیرا در تحقیقی که با بانک جهانی انجام دادیم، ۸۷ درصد سوری‌ها در اردن و ۹۳ درصد سوری‌ها در لبنان زیر خط فقر آن کشورها زندگی‌ می‌کنند. تنها نیمی از کودکان مدرسه می‌روند، که به معنای زندگی بسیار بد مردم است. آنها نه فقط پناهجو و بیرون از خانه‌اند، و از چه مشقاتی که رنج نبرده‌اند بلکه اکنون هم در شرایط بسیار غم‌انگیزی زندگی می‌کنند.
و تحریک آنی زمانی بود که به یکباره کمکهای بین‌المللی کاهش یافت. برنامه جهانی غذا بخاطر فقدان منابع مجبور به قطع ۳۰ درصدی کمک غذایی به پناهجویان سوری شد. آنها اجازه کار ندارند، در نتیجه تماما به پشتیبانیبین المللی محتاج هستند، و احساس می‌کنند، « جهان ما رابه حال خود رها کرده.» و خب به عقیده من جرقه این بود. به یکباره این روند شتاب گرفت، و مردم در تعداد زیاد شروع به رفتن کردند و بیایید اگر صادق باشیم، من هم اگر در شرایط مشابه بودم و از شجاعت کافی برایانجام این کار برخوردار بودم، فکر می‌کنم که همین کار را می‌کردم.
ب ج: اما فکر می‌کنم آنچه خیلی از مردم را متعجب کرد که نه فقط ناگهانی است بلکه قرار هم نبوده که ناگهانی باشد. جنگ در سوریه پنج سال طول کشیده. میلیونها پناهجو در اردوگاه‌ها و روستاهاو شهرهای اطراف سوریه هستند. خود شما درباره شرایط و پیامدهای فروپاشی در لیبی برای مثال هشدار دادید، و با اینحال اروپا کاملا ناآماده بود.
آ گ: خب، ناآماده بخاطر چند دستگی، و هنگامی که چند دستگی باشد،تمایلی به شناخت حقیقت ندارید. ترجیح می‌دهید تصمیمات را به تعویق بیندازید، چون ظرفیت تصمیم‌گیری را ندارید. و اثبات آن این که حتی وقتی این هجوم اتفاق افتاد اروپا چند دسته ماند و قادر نبود مکانیزمی را برای اداره راه‌حل بیابد. شما درباره یک میلیون آدم صحبت می‌کنید. کلان به نظر می‌رسد، اما جمعیت اتحادیه اروپایی۵۵۰ میلیون نفر است، که به معنای صحبت کردن درباره یک نفراز هر ۲،۰۰۰ اروپایی است. اکنون، در لبنان، به ازایهر سه لبنانی یک پناهجو داریم. و لبنان؟ البته که در کشمکش است امامدیریت می‌کند. بنابراین سوال این است: آیا این امری است که می‌شد که مدیریتش کرد اگر-- مهمترین چیز را ذکر نمی‌کنیم، که همان خطاب کردن دلایل ریشه‌ای است، اما الان دلایل ریشه‌ای را فراموش کنید، به این پدیده همانطورکه هست نگاه کنید-- اگر اروپا قادر بود به یکپارچگی برای ایجاد ظرفیت پذیرش کافی از نقاط ورودی برسد؟ اما برای آن، کشورهای درمرزهایورودینیاز به حمایتی گسترده دارند، و بعد سوا کردن آدمها با بررسیهای امنیتی و سایر مکانیزمهای دیگر، و توزیع آنهایی که واردکشورهای اروپایی می‌شوند، طبق امکانات هر کشور. منظورم این است که اگر به برنامه اسکان‌دهی نگاه کنید که از سوی کمیساریایی تایید شده‌اند همیشه کمی دیر بوده است، یا از سوی کنسول هم کمی دیر بوده است--
ب ج: همین حالا دچار فروپاشی شده.
آ گ: کشور من قرار استپذیرای چهار هزار تن باشد. چهارهزار نفر در پرتقال یعنی هیچی. پس کاملا قابل مدیریت است اگر بتوان آن را اداره کرد، اما در شرایط حاضر، فشار در نقطه ورودی است و سپس با این طریق هرج و مرج مردم از سوی بالکان گذشته و بعد عمدتا به آلمان، سوئد و اتریش میایند در آخر تنها سه کشور است که پناهجوها را دریافت می‌کند. بقیه اروپا به نظر چندان کار خاصی نمی‌کند.
ب ج: بگذارید با سه سوالی که مطرح می‌کنم نقش وکیل مدافعشیطان را بازی کنم. سعی خواهم کرد آنها را رک بپرسم. با این حال فکر می‌کنم این پرسشها همین الان در ذهن خیلی از مردم در اروپا وجود دارد، اول از همه، البته ارقام هست. شما می‌گویید ۵۵۰ میلیون در برابر یک میلیونخیلی نیست، اما واقع بین باشیم اروپا قابلیت پذیرش چه تعدادی را دارد؟
آگ: خب، سوالی است که پاسخی ندارد، چون پناهجوها از حق حمایت شدن برخوردارند. و چیزی در قالب یک قانون بین المللیوجود دارد، پس هیچ راهی نیست که بگوییم،«من ۱۰،۰۰۰ تن را می‌پذیرم و ختم ماجرا.» موردی را برایتان یادآوری می‌کنم: در ترکیه، در آغاز بحران،یادم است وزیری می‌گفت، «ترکیه قادر به پذیرش۱۰۰،۰۰۰ نفر خواهد بود.» ترکیه اکنون دو میلیون و سیصد هزار یا چیزی در این حدود پناهجو دارداگر همه آنها را بشمارید.
پس منصفانه نیست بگوییم که چه تعدادی را می‌توانیم بپذیریم. عادلانه است بگوییم:چطور می‌توانیم خود را در پذیرش مسئولیتهای بین‌المللی سازماندهی کنیم. و اروپا قادر به انجام چنین کاری نبود، چون عمدتا اروپا چند دسته است، وحدتی در پروژه اروپایی وجود ندارد. و این تنها درباره پناهجویان نیست؛در خیلی از حوزه‌های دیگر همینطور است. و بیایید صادق باشیم، این لحظه‌ای است که در آن به اروپای بیشتر بجای اروپای کمتر نیاز داریم. اما در حینی که اعتقاد عمومی به نهادهای اروپایی کمتر و کمتر می‌شود، همچنین متقاعد کردن آرا عمومی به این کهما به اروپای بیشتر برای حل این مشکلات نیاز داریمنیز دشوارتر می‌شود.
ب ج: به نظر میاید در مرحله‌ای هستیم که ارقام بخاطر جابجایی‌های سیاسی دچار تغییر شده‌اند،به خصوص بصورت درون مرزی. دوباره آخر این هفته شاهد این مسئله در فرانسه بودیم، اما بارها و بارها شاهد آندر خیلی کشورها بودیم: در لهستان و دانمارک و سوییس و جاهاهای دیگر، جاییکه حالتها به سبب ارقام شدیدا دستخوش تغییرات قرار می‌گیرند، اگر چه در ارقام مطلق چندان چشمگیر نیستند. نخست وزیر کشور--
ا گ: اما، در باره این موارداگر اجازه داشته باشم: منظورم این است که یک اروپایی چه چیزی در خانه‌اش در دهکده‌ای که هیچ مهاجری نیست می‌بیند؟ آنچه یک اروپایی می‌بیند، تلویزیون است، هر روز، بمدت چندین ماه است که شروع خبرها مساله ورود جمعیتی بصورت مهار نشده است که مرز به مرز حرکت می‌کنند، و تصاویر توی تلویزیون مربوط به صدها یا هزاران مردم در حال حرکت است. و این ایده وجود دارد که هیچ کس به فکر نیست-- این امر بی هیچ مدیریتی در حال رخ دادن است. و ایده آنها این بود،«آنها به دهکده من میایند.» پس این ایده کاملا غلط بوده که اروپا مورد هجوم واقع شده و نحوه زندگی ما قرار است تغییر کند و همه چیز قرار است-- و مشکل این است که اگر این ماجرابخوبی مدیریت شده بود، اگر این مردم به درستی پذیرش و استقبال می‌شدند، در مداخل ورودی آنها را سوا کرده وپناه موقت می‌دادند، و بعد با هواپیما به کشورهای مختلفمنتقل می‌شدند، باعث ترس آدمها نمی‌شد. اما متاسفانه، ما کلی آدم داریم که ترسیدند، صرفا به این خاطر که اروپا قادر نبود کارش را درست انجام دهد.
ب ج: اما دهکده‌هایی در آلمان هستند با جمعیت ۳۰۰ نفری و ۱،۰۰۰ پناهجو. در این باره چه نظری دارید؟ از این مردم انتظار چه واکنشی را دارید؟
آ گ: اگر مدیریت صحیحیاز موقعیت را داشته باشیم و همینطور توزیع مناسب این افراد را در سرتاسر اروپا همیشه درصدی که ذکر کردمرا خواهید داشت: هر کدام ۲،۰۰۰. الان مشکل مدیریت نامناسب را داریم که منتهی به شرایط کنونی شده که زندگی با آن را تماما غیرممکن ساختهو البته اگر روستایی را داشته باشید-- در لبنان، روستاهای زیادی هسستند که تعداد سوریها از لبنانی‌ها بیشتر است. من توقع ندارم همین اتفاقدر اروپا پیش بیاید، این که در همه روستاهای اروپایی تعداد پناهجوها بیشتر از ساکنان باشد. آنچه از اروپا انتظارم دارم این استکه وظیفه‌اش را درست انجام دهد، و قادر باشد خودش را برای دریافتاین آدمها سازماندهی کند، همانطوری که سایر کشورها در دنیا در گذشته به آن مجبور بوده‌اند.
ب ج: پس، اگر به وضعیت جهانی بنگریدو نه فقط اروپا--
(تشویق)
ب ج: بله!
(تشویق)
ب ج: اگر به وضعیت جهانی بنگریدو خب نه فقط اروپا، مطمئنم می‌توانید فهرست بلندیاز کشورهایی را داشته باشید که حقیقتا در این امر دخالتی نمی‌کنند، اما من بیشتر به آن بخش دیگر علاقمندم-- آیا کسی هست که کارش را درست انجام دهد؟
آ گ: خب، ۸۶ درصد از پناهجوها در جهان در کشورهای در حال توسعه هستند. و اگر به کشورهایی مثل اتیوپی نگاه کنید-- اتیوپی بیش از ۶۰۰،۰۰۰ پناهجو دریافت کرده. همه مرزها در اتیوپی باز است. و آنها سیاستی دارند تحت عنوان «مردم برای مردم» که هر پناهجویی را باید پذیرفت. و آنها سودان جنوبی را دارند، همینطور خود سودان و سومالی را آنها همه همسایگان را دارند. آنها اریتریها را دارند و در کل، کشورهای آفریقای بی‌نهایت نسبت بهورود پناهجوها خوش‌آمدگو هستند، و مایلم بگویم که در خاورمیانه و در آسیا شاید تمایل آنهابه داشتن مرزهای باز بوده‌ایم.
اکنون شاهد برخی مشکلات در رابطه با وضعیت سوریه هستیم، همانطور که وضعیت سوریه در حال تبدیل شدنبه یک بحران امنیتی عمده است، اما حقیقتا این است که برای دوره‌ای طولانی، همه مرزها در خاورمیانه باز بودند. حقیقت این است که مرزهای ایران و پاکستان برای افغانها زمانی که باز بود حدود شش میلیون افغان وارد شدند. بنابراین مایلم بگویم که حتی امروزتمایل در کشورهای در حال توسعه به سمت مرزهای باز است. تمایل در کشورهای توسعه یافتهدر ارتباط این پرسشها پیچیده و پیچیده‌تر شده بخصوص وقتی که آرا عمومی معطوف به ملغمه‌ای از بحثهای محافظت از پناه‌جوها از یک سو و پرسشهای امنیتی -- به عقیده من،سوء تعبیر شده-- از سوی دیگر است.
ب ج: دوباره به این موضوعبرمی‌گردیم، اما شما درباره قطع کردن بودجهو کمک هزینه‌ها  از برنامه جهانی غذا گفتید. که نشانگر کمبود بودجه عمومی سازمانهایی است که روی این مسائل کار می‌کنند. اکنون به نظر می‌رسد جهان بیدار شده باشد، آیا بودجه و پشتیبانی بیشتری دریافت می‌کنید یا هنوز همان اوضاع است؟
آ گ: ما پشتیبانی بیشتری دریافت می‌کنیم. مایلم اعلام کنم که به همان سطوح پارسالی نزدیک می‌شویم. طی تابستان خیلی بدتر بودیم. اما روشن است که برای خطاب قرار دادننیازهای مردم و نیازهای کشورهایی که این آدمها را حمایت می‌کنند ناکافی است. و در اینجا بازنگری ابتدایی از معیارها،اهداف و الویتهای توسعه همکاری را داریم که الزامی است.
برای مثال، لبنان و اردن کشورهایی با درآمد متوسط هستند. چون که کشورهایی با درآمد متوسط هستند، آنها نمی‌توانند وامهای بلاعوض یاکم بهره از بانک جهانی دریافت کنند اکنون، دیگر چنین چیزی بی‌معناست، چون تامین کننده منفعت عمومی جهانی هستند. آنها میلیونها پناهجو دارند، و صادق باشیم، آنها ستونهایتثبیت منطقه هستند علی رغم تمام دشواریهایی کهدارند و نخستین خط دفاعی امنیت جمعی ما هستند. پس بی‌معناست که چنین کشورهایی الویت نخست در سیاستهای همکاری توسعه نیستند. و متاسفانه همینطور هست. و نه تنها پناهجوها در شرایط رقت‌بارداخل این کشورها زندگی می‌کنند، بلکه جوامعه محلی خودشان نیز رنج می‌برند، چون حقوقها کمتر شده، چون بیکاری بیشتر شده چون قیمتها و اجاره‌ها بالا رفتند. و البته، اگر نگاهی به وضعیت کنونی شاخصها در این کشورها بیاندازید، روشن است که بویژه در گروههایفقیر جمعیتی آنها شرایط زندگی بدتر و بدتر شدهکه به علت بحرانی است که با آن مواجه‌اند.
ب ج: چه کسی باید تامین کننده این پشتیبانی باشد؟ کشور به کشور، نهادهای بین‌المللی،اتحادیه اروپا؟ چه کسی باید این حمایت را ارائه کند؟
آ گ: همه باید در این اقداماتمشارکت کنیم. روشن است که همکاری دوجانبه لازم است. روشن است که همکاری چند جانبه لازم است. روشن است که نهادهای مالی جهانی باید انعطاف‌پذیری داشته باشند تا قادر به سرمایه‌گذاری در حجم انبوه در پشتیبانی از این کشورهاست. لازم است همه ابزار را ترکیب کنیم و آن را امروز بفهمیم، در شرایط طولانی شده،لحظه‌ای می‌رسد که دیگر نمی‌شود تفاوت بین کمک بشردوستانه و کمک به توسعه یا فرایندهای توسعه قائل شد. چون درباره کودکان درمدرسه صحبت می‌کنید، درباره بهداشت و درباره زیرساختارها که زیادی شلوغ هستند. درباره چیزهایی حرف مي زنید که مستلزم یک چشم‌انداز طولانی مدت از توسعه هستند و فقط بحث چشم انداز کمکبشردوستانه فوری نیست.
ب ج: مایلم نظر شما را درباره چیزی که در روزنامه‌های امروز صبح بود بدانم. ادعای است که دونالد ترامپ کاندیدای نامزدی جمهوریخواه‌هان برای ریاست جمهوری آمریکا کرده. دیروز این را گفت.
(خنده)
نه، به این گوش کنید. جالبه. نقل قول می‌کنم:« من درخواست جلوگیریتمام و کمال ورود مسلمانان به ایالات متحده را دارم، تا مادامیکه نمایندگان کشورمان پیبه آنچه در جریان است ببرند.» واکتش شما چیست؟
آ گ: خب، رونالد ترامپ فقط نیست. شاهد بوده‌ایم که چندین مسئول سیاسی از گوشه و اکناف جهان حرفهای این چنینی که باید از پذیرفتن پناهجوهای مسلمان خودداری کرد را می‌گویند. و علت چنین صحبتهایی از سوی آنها بخاطر این است که فکر می‌کنندبا این حرفها و کارها از امنیت کشورهایشان محافظت می‌کنند. من شغل دولتی داشته‌ام. من از نیاز حکومتها برای مراقبت از امنیت کشورها و مردمشان بسیار آگاهم. اما اگر این حرف را آمریکا یا کشورهای اروپایی بزنید، « ما درهایمان را به روی پناهجویان مسلمان می‌بندیم.» حرف که می‌زنید بهترین کمک ممکن به تبلیغات سیاسی نهادهای تروریستی است. چون آنچه می‌گویید--
(تشویق)
آنچه شما می‌گویید توسط مسلمانان در کشورهایتان شنیده می‌شود، و مسیر را برای نیروگیری و مکانیزمهایی هموار می‌کند که از طریق فناوری داعش و النصره و القاعده و سایر همه این گروهها امروزه درون جوامع ما نفوذ می‌کنند. و فقط به آنها می‌گوید، «حق با شماست،ما علیه شما هستیم.» پس واضح است که این اتفاق درجوامعی شکل می‌گیرد که همه چندقومیتی، چند مذهبی، چند فرهنگی هستند و منجر به خلق وضعیتی می‌شود که حقیقتا برای پروپاگاندای این نهادهای تروریستی آسانترند تا در استخدام افراد جهت اعمال تروردر میان کشورهایی که انواع این جملات اظهار می‌شوند موفق عمل کنند.
ب ج: آیا حملات اخیر در پاریس و واکنشهانسبت به آنها شغل شما را سخت نکرده است؟
آ گ: بدون شک.
ب ج: در چه مفهومی؟
آ گ: با این مفهوم، منظورم این است که برای اکثر مردم اولین واکنش در رابطه با این حملات تروریستی اینطور است:همه مرزها را ببندید-- بدون این که درک کنند مشکل تروریست در اروپا شدیدا داخلی است. ما هزاران هزار مبارز اروپایی در سوریه و عراق داریم، بنابراین این مشکلی نیست که بتوان با ندادن اجازه ورود به سوریها حلش کرد. و باید بگویم که متقاعد شده‌ام پاسپورتی که پیدا شده، به اعتقاد من، توسط کسی که انفجاررا انجام داده آنجا گذاشته شده--
ب ج: بله خودش را منفجر کرد.
آ گ: [ متقعدم] عمدی بوده چون بخشی از استراتژی داعشعلیه پناهجوهاست زیرا آنها پناهجوها را بعنوان مردمیمی‌بینند که باید زیر سلطه خلیفه باشند و آنها به آغوش صلیبیان فرار می کنند. و فکر می‌کنم که بخشی از استراتژی داعش وادار کردن اروپا به واکنش است، با بستن درهایش به پناهجویان مسلمان و کینه‌ورزی نسبت به مسلمانانداخل اروپا، دقیقا در راستای تسهیل بخشیدن به کار داعش.
و باور عمیق من این است که جنبش پناهجو نبود که تروریسم را راه انداخت. همانطور که گفتم، فکر می‌کنم لزوما تروریسم در اروپا امروز جنبش در خانه رشد یافته‌ای است در ارتباط با موقعیت جهانیکه با آن مواجه هستیم، و آنچه نیاز داریم دقیقا ثابت کردن این است که این گروهها اشتباه می‌کنند، با خوشامدگویی و یکپارچه‌سازی موثر آنهایی که از آن بخش جهان میایند.
و باور دیگری که دارم این است که تا حد زیادی آن بهای گزافی که این روزها در اروپا مي پردازیم عدم موفقیت الگوهای یکپارچه‌سازی است که در دهه های ۶۰، ۷۰ و ۸۰ در رابطه با جریانهای مهاجرتی بزرگی کهدر زمان رخ داده موثر نبوده و امروزه در بسیاری از مردم ایجاد شده،برای مثال نسل دوم جوامع، حس این که در حاشیه قرار دارند، نداشتن شغل، نداشتن تحصیلات مناسب، زندگی در برخی از همسایگی‌ها که از سوی زیرساختار عمومی بحدی کافی تامین نشده. و این نوع ناراحتی وگاها حتی عصبانیت، که در این نسل دوم وجود دارد عمدتا بخاطر ناکارایی سیاستهای یکپارچه‌سازی است، عدم موفقیت آنچه باید سرمایه‌گذاریقدرتمندتری در خلق شرایطی برای انسانها باشد که با هم زندگی کنندو به یکدیگر احترام بگذارد. برای من روشن است.
(تشویق)
برای من روشن است که همه اجتماعات جوامعچند قومیتی، چند فرهنگی و چند دینی در آینده باشند. ممانعت از چنین چیزی به‌ایده من غیرممکن است. و این که آنها اینطور باشندبرای من چیز خوبی است، اما همچنین تشخیص می‌دهم ‌که اگر بخواهیم خوب کار کند، نیاز به سرمایه‌گذاری عظیمی در ایجاد ارتباط منطقی اجتماعی در جوامع خودتان دارید. و اروپا، تا میزان زیادیدر این سرمایه‌گذاری طی چند دهه گذشته ناموفق بوده.
ب ج: پرسش: در پایان امسالشما بعد از ۱۰ سال منصبی که داشتید را ترک می‌کنید. اگر به ۲۰۰۵ برگردید زمانی که برای نخستین بار پا به آن دفتر گذاشتید، شاهد چه چیزی بودید؟
آ گ: خب، ببینید: در ۲۰۰۵، ما به یک میلیون نفرکمک می کردیم که در کمال عزت و امنیت به وطن خود بازگردند،چون درگیریها تمام شده بود. پارسال، به ۱۲۴،۰۰۰ نفر کمک کردیم. در ۲۰۰۵، حدود ۳۸ میلیون انسان بواسطه درگیریها در دنیا آواره شدند. امروز این رقم بیش از ۶۰ میلیون است. در آن زمان، ما یکسری درگیری داشتیم که اخیرا حل شده بودند. اکنون، شاهد مضاعف شدن درگیریهای جدید هستیم و درگیریهای قدیم نیز از میان نرفتند: افغانستان، سومالی، جمهوری دمکراتیک کنگو. روشن است که جهان امروز مکانی خطرناک‌تر از قبل است. روشن است که ظرفیت جامعه بین المللی برای پیشگیری از درگیریهاو صرف زمان برای حل آنها بدبختانه بسیار بدتر از ۱۰ سال قبل است. ارتباطات قدرتمند روشنیدر جهان وجود دارد، هیچ مکانیزم اداره کننده جهانی وجود نداردکه پاسخگو باشد، و این یعنی که ما در شرایطی زندگی می‌کنیم که در آن معافیت از مجازات و غیرمترقبه بودن حاکم است و باز به معنی آدمهای بیشتر و بیشتری است که رنج می‌برند. از جمله آنهایی که در نتیجه این مناقشات آواره شده‌اند.
ب ج: سنتی در بین سیاستمداران آمریکایی هست که وقتی یک رییس جمهور دفتر بیضی ریاست جمهوری را برای آخرین بار ترک می‌کند، یاداشتی روی میز برایجانشین خود می‌گذارد که ظرف چند ساعت بعد به آنجا قدم می‌گذارد. اگر قرار بود چنین متنی برای جانشین‌تان فیلیپو گراندی( نماینده سازمان ملل برای پناهندگان) بنویسید، چه می‌نوشتید؟
آ گ: خب، فکر نمی کنم که هیچ پیغامی بنویسم. می دانید، یکی از وحشتناکترین چیزها وقتی شخصی دفتر را ترک کند این است که سعی کند نقش آنمسافر فضول پشت سر راننده را بازی کند که مدام به شخص تازه‌وارد می‌گویداین کار را بکن یا نکن. برای همین من این کار را نخواهم کرد. اگر قرار بود چیزی به او بگویم، این بود که «خودت باش، و بهترینی را کهمی‌توانی انجام بده.»
ب گ: از شما سپاسگذارمبرای کاری که انجام می‌دهید. متشکرم از این که به TED آمدید.
(تشویق)

دیدگاه شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *