طراحى در تقاطع فناورى و زيست شناسى
متن سخنرانی :
دو گنبد دوقلو، دو فرهنگ طراحی از بیخ متضاد. یکی ساخته شده از هزاران قطعه فولادی، دیگری از نخ ابریشمی یکسره. یکی مصنوعی، دیگری اورگانیک. یکی بر محیط زیست تحمیل شده، دیگر خلق کننده آن است. یکی برای طبیعت طراحی شده،دیگری از سوی او طراحی شده.میکلآنژ میگفت وقتی بهمرمر نتراشیده نگاه میکند، فیگوری را میدید کهدر تقلای رها شدن است. اسکنه تنها ابزار میکلآنژ بود. اما موجودات زنده را نمیتوان تراشید. رشد مىکنند. و در کوچکترین واحدهای زندگیمان، یعنی سلولها، همه اطلاعات را جابجا میکنیم که برای کارکرد و تکرار همسانتک به تک سلولها لازم است.
ابزار هم پیامد دارند. حداقل از زمان انقلاب صنعتی،جهان طراحی تحت سلطه شدت تولید انبوه و کارخانهداری بوده است. خطوط مونتاژ جهانی ساخته شده از قطعات را دیکته میکند، با در چارچوب قرار دادن تخیلطراحها و معمارها که برای اندیشیدن دربارهاشیاء بعنوان مونتاژهایی از قطعات مجزا با کارکردهای متمایزآموزش دیدهاند.
اما شما قادر به یافتن مونتاژهای مصالحی همگن در طبیعت نیستید. برای مثال پوست انسان را در نظر بگیرید. پوست صورت ما نازک است و منافذ درشت دارد. پوست پشتمان ضخیمتر است ومنافذ ریز دارد. یکی عمدتا بعنوان فیلتر عمل میکند، دیگری عمدتا بعنوان مانع، و هر دو آنها یک پوست است:بدون اجزا، بدون مونتاژ. سیستمی است که به تدریجعملکردش را بواسطه کشسانی متنوع تغییر میدهد. خب در اینجا صفحه نمایش تفکیک شدهای را داریم که نمایانگر دیدگاه جهانی چندپارهام، شخصیت چندپاره هر طراح و معماری است که امروزه بین اسکنه (ابزار کندکاری) و ژن، بین ماشین و موجود زنده،بین مونتاژ و رشد، بین هنری فورد و چارلز داروین فعالیت میکند. این دو دیدگاه جهانی،سمت چپ مغزم و سمت راست مغزم، تجزیه و تحلیل و ترکیب پشت سرم بر دو این صفحه نمایش داده خواهد شد. کارم، در سادهترین سطح آن، درباره یکی کردن این دو دیدگاه جهانی، دور شدن از مونتاژ و نزدیک شدن به رشد است.
احتمالا از خودتان بپرسید: چرا حالا؟ چرا ۱۰ یا حتی پنج سال پیشممکن نبود؟ ما در برهه خیلی خاصی ازتاریخ زندگی میکنیم، زمانی نادر، زمانی که همآمیزی چهار رشته به طراحان فرصت دستیابی به ابزاری را میدهد که تا بحال به آن دستیابی نداشتهایم. این رشتهها طراحی کامپیوتری، که ما را قادر به طراحیاشکال پیچیده با کدی ساده است؛ چاپگرهای سه بعدی،به ما اجازه تولید قطعات را میدهند با افزودن مواد بجایتراشیدنشان؛ مهندسی مواد، ما را قادر به طراحیرفتار مواد در وضوح بالا میکند؛ و زیستشناسی مصنوعی با ویرایش دیانای ما را قادر به طراحیعملکردهای جدید زیست شناختی میکند. و در همبری این چهار رشته، من و گروهام دست به آفرینش میزنیم. لطفا بیننده ذهن و دستهای شاگردانم باشید.
ما اشیاء و محصولات و سازهها و ابزار در سراسر مقیاسها طراحی میکنیم، از مقیاسهای بزرگ گرفته مثل این بازوی روباتیک با شعاع دسترسی ۲۴ متری همراه یک پایه ترابری به زودی تمام ساختمانها را بصورت گرافیکی در مقیاس نانو چاپ میکند که تماما از ریزاندامگان ساختهشدهاند که مورد مهندسی ژنتیکی قرارگرفتهاند تا در تاریکی بدرخشند. در اینجا به تجسم دوباره مشربیه( مشبک چوبی) پرداختهایم که نمونه باستانی معماری عربی است، و صفحهای خلق کردیم که همهروزنهها اندازه خاص خودشان را دارند تا شکل نور و گرمایی که از آن میگذردرا شکل دهند.
در پروژه بعدی ما، ما به کنکاش احتمال خلقیک شنل و دامن میپردازیم-- این برای یک شو مد پاریس همراه ایریس فان هرپن بود-- مثل یک پوست دومکه از یک جز تشکیل شده، کشیده در خطوط خارجی،انعطافپذیر در اطراف کمر. با شرکت Stratasys همکاردراز مدتم در چاپ سه بعدی، ما این شنل و دامن را بدونکوک زدن بین سلولها، چاپ 3 بعدی کردیم، و به شما اشیاء بیشتری مثل اینرا نشان خواهم داد. این کلاه ایمنی ترکیبیاز مواد نرم و سخت با وضوح ۲۰ میکرونی است. این وضوح موی آدمی است. همینطور وضوح یک دستگاه سیتی اسکن. آن طراحان دسترسی به چنین ابزار مصنوعی و تحلیلیبا وضوح بالا را دارند تا قادر به طراحی محصولاتی باشند که تنها درخور شکل اندام ما باشد، بلکه مناسب ترکیب تنکرد شناختیبافتهای ما نیز باشد. سپس یک صندلی آکوستیک را طراحی کردیم، صندلی که همزمان سازه راحتی داشته باشد و همینطور صدا را جذب کند. پروفسور کارتر، همکارم و منطبیعت را برای الهامبخشی تغییر دادیم، و با طراحی این الگوی ظاهری سطح غیرعادی، قادر به جذب صدا میشود. سطح آن را با داشتن ۴۴ ویژگی مختلف چاپ کردیم، متنوع در محکمی، کدری و سفید، مطابق با نقاط فشار در بدن انسان. ماهیت سطح آن، دارای تنوع در عملکرد است نه با افزودن مواد دیگر یا مونتاژ بلکه به واسطه خاصیت مادی متنوع شکننده و مداوم است.
اما آیا طبیعت ایدهال است؟ آیا هیچ قطعهای در طبیعت نیست؟ من در خانواده یهودی متعصب بزرگ نشدم، اما خب بچه که بودم مادر بزرگم برایم قصههاییاز کتاب مقدس عبری میگفت، و یکی از آنها که در ذهنم مانده،توصیف کننده دغدغه امروزم است. آنطور که او میگفت: « در روز سوم آفرینش،خداوند به زمین فرمان داد یک درخت میوه را پرورش دهد.» برای این اولین درخت میوههیچ تفاوتی بین کنده، شاخهها، برگها و میوه نبود. کل درخت یک میوه بود. در عوض، خشکی درختهایی را پرورش داد که پوست و ساقه و گل داشتند. خشکی جهانی را خلق کردکه متشکل از اجزا است. اغلب از خودم میپرسم، « طراحی چطور میشد اگر اشیاءقرار بود تماما یک تکهای باشند؟ آیا به وضعیت بهتری از خلق برمیگشتیم؟»
پس به دنبال آن ماده توراتی گشتم، آن مادهای که مثل درخت میوه استو پیدایش کردیم. دومین بیوپلیمر عظیم در زمین کیتین نام دارد، و بالا ۱۰۰ میلیون تن از آن در سال توسط موجوداتی از قبیل میگوها، خرچنگها، عقربها و پروانهها تولید میشود. فکر کردیم آیا قادر به تنظیم ویژگیهای آن هستیم، میتوانیم سازههای یک تکهاییرا تولید کنیم که چندین کاربرد داشته باشند. پس این کار را انجام دادیم. که خوراک دریایی قانونی نامیدیم.
(خنده)
یک مشت پوسته میگو سفارش دادیم، آسیابشان کردیمو خمیر کیتین تولید کردیم. با غلظتهای شیمیایی متنوع، قادر بودیم به آرایه گستردهایاز ویژگیها دست بیابیم، از تیرگی، سفتی و کدری گرفته تا روشنایی، نرمی و شفافیت. برای چاپ سازهها در مقیاس بزرگ، سیستم بیروناندازی را با چندین نازلساختیم که با روبات کنترل میشد. ربات ویژگیهای مواد را درپنجه دستگاه چاپ نغییر میدهد و این سازههای ۳/۶۵ متری ساخته شده از یک تک ماده را خلق میکند که ۱۰۰ درصد قابل بازیافت است. وقتی اجزا آمادهاند، منتظر خشک شدنشان میمانیم و این که در اثر تماس با هواشکل طبیعی بگیرند. پس چرا هنوز با پلاستیکها طراحی میکنیم؟ حبابهای هوا که محصول فرعی فرایند چاپند قبلا حاوی ریزاندامگان فتوسنتزی بودند که آنطور که دیروز فهمیدیماول بار ۳.۵ میلیارد قبل روی زمین ظاهر شدند. همراه با همکارانماندر هاروارد و امآِیتی، با کتریهایی را که مهندسی ژنتیکی شدهبودند را کار چذاشتیم تا کربن را با سرعت از اتمسفر گرفته و به شکر تبدیل کنند. برای اولین بار، قادر بودیم سازههایی را تولید کنیمکه بدون کوک زدن از پرتو به روزنه منتقل میشد، و در مقیاس بزرگتر به پنجرهها. یک درخت میوه. کار کردن با مواد باستانی، یکی از نخستین اشکال حیات در زمین، با کلی آب و کمی بیولوژی ترکیبی، قادریم بودیم سازه ساخته شده از پوسته میگو را به معماری تبدیل کردیمکه مثل یک درخت رفتار میکند. و این بهترین قسمت است: چهار شی را که به منظور زیستفروسایی طراحی شدهاند، را توی دریا میگذاریم،و آنها باعث تغذیه حیات آبزیها میشوند؛ آنها را توی خاک بگذارید،و آنها به رشد درخت کمک خواهند کرد.
تنظیمات شخصی برای کاوش بعدیمانبا استفاده از همان اصول طراحی نظام خورشیدی بود. به دنبال احتمال خلق پوشاک زندگیپرور برای سفرهای فضایی بین سیاهای گشتیم. برای انجام آن، نیاز به وجود باکتریها و توانایی در مهار جریان آنها داشتیم. خب مثل جدول تناوبی،ما با جدول خودمان از عناصر رسیدیم: اشکال جدید حیات که رشد کامپیوتری دارند، چاپ سه بعدی میشوند و از لحاظ زیستشناختی افزونیشوند. مایلم به زیست شناسی ترکیبی بعنوان علم شیمی مایع بنگرم، نه بعنوان صرفا تغییر ماهیت دادن فلزات، شما کارایی زیستشناختی جدید درون هر کانال خیلی کوچک را ترکیب میکنید. این کار میکروفلوئیدیک نام دارد. ما کانالهای خودمان را چاپ ۳ بعدی میکنیمتا جریان این بسترهای باکتریایی مایع را مهار کنیم. در اولین تکه از لباسماندو میکروارگانیسم را ترکیب کردیم. اولی سیانوباکتر است. محل زندگیش در اقیانوسها وبرکههای آب شیرین است. و دومی، اشریشیا کُلی است، باکتری کهدر روده انسان زندگی میکند. یکی نور را به شکر و دیگری آنشکر را مصرف میکند و زیست سوختی را تولید میکندکه برای ساخت محیط مفید است. تا کنون، این دو میکرواورگانیسمدر طبیعت با هم تراکنش نداشتهاند. درواقع، هرگز یکدیگر راملاقات نکردهاند. آنها را به اینجا آوردیم و براینخستین بار مهندسی کردیم، برای داشتن رابطه با هم درون یک تکه لباس. به آن بعنوان تکامل نگاه کنیدنه بواسطه انتخاب طبیعی، بلکه تکامل بواسطه طراحی. برای داشتن چنین روابطی، تنها یک کانال را ایجاد کردیمکه با دستگاه گوارشی مشابهت دارد، که به جریان این باکتریها و تغییرکاراییشان در امتداد مسیر کمک خواهد کرد. ما شروع به رشد این کانالها در بدن انسان کردیم، با ویژگیهای مادهای گوناگونطبق کارایی مطلوب. جایی که مایل به داشتن فتوسنتز بیشتر بودیم،کانالهای شفاف بیشتری را طراحی کردیم. این سیستم گوارشی پوشیدنی،از آغاز تا پایین وقتی پهن میشود، ۶۰ متر بزرگی آن است. این نصف طول زمین فوتبال است، و ۱۰ برابر درازای رودههای کوچک ما است. و در اینجا برای نخستین بار در TEDنشان داده میشود-- نخستین کانالهای مایع پوشیدنی با قابلیت فتوسنتز سرشار اززندگی که توی یک لباس پوشیدنی میدرخشند.
(تشویق)
متشکرم.
مری شلی گفت:« ما مخلوقات بیریختی هستیم،نصف و نیمه ساخته شدیم.» چطور میشود اگر طراحی بتواندآن نیمه دیگر را فراهم کند؟ چطور میشود اگر بتوانیم سازههایی را خلق کنیم که ماده زنده را افزایش میدهد؟ چطور میشود اگر میتوانستیمخالق ریزاندامگان همزیستی شخصی باشیم، که پوستهای ما را اسکن میکند،بافت آسیب دیده را تعمیر و بدنهای ما را به آن بعنوان شکلی از زیست شناسی ویرایش شده فکر کنید. کل این مجموعه، یعنی خانه بهدوشها که اسمش را از سیارهها گرفته، برای من حتی لحظهای همواقعا درباره مد نبوده، اما فرصتی را فراهم کردتا درباره آینده نژاد ما روی زمین و فراتر از آن بیاندیشم، با ترکیب کردن بینش علمی با کلی رمز و راز و حرکت از عصر ماشینی به به عصر جدیدی از همزیستی بین بدنهای ما، ریزاندامگانی که در ما سکونت دارند، تولیداتمان و حتی ساختمانهای ما. این را بومشناسی مواد مینامم.
برای انجام این کار همیشه لازم بود به طبیعت بازگردیم. اما الان، شما میدانید که یک چاپگرسه بعدی ماده را در قالب لایهها چاپ میکند. میدانید که طبیعت این کار را نمیکند. رشد میکند. با پیچیدگی افزون میشود. این پیله کرم ابریشم، برای مثال، معماری شدیدا پیچیدهای را میافریند، منزلی در درون آن برای دگریسی. هیچ چاپ سه بعدی امروزه از لحاظ سطح پیچیدگی به ان نزدیک نیست. این را نه با ترکیب دو ماده که با ترکیب دو پروتئین در غلظتهای مختلف انجام میدهد. یکی به عنوان سازه عمل می کند،دیگری بعنوان چسب یا ماتریکس، که این تاروپودها را نگه میدارد. و اینها در سراسر مقیاسها اتفاق میافتند. کرم ابریشم نخست خودش را بهمحیط وصل میکند-- یک سازه تنیدنی را خلق میکند-- و بعد شروع به تیندن یک پیله متراکم میکند. فشار و تراکم دو نیروی حیات هستند، که در یک تک ماده نمایان میشود.
برای درک بهتر از پیچیدگیکارکرد این فرایند، یک مغناطیس زمینی کوچک، به سر اندام تارساز یک کرم ابریشم چسباندیم. آن را توی جعبهای با حسگرهای مغناطیسی گذاشتیم، و آن به ما اجازه خلقسه بعدی ابر نقاط و بصرسازی معماری پیچیدها پیله کرم ابریشم را میدهد. با این حال، وقتی کرم ابریشم را روی پینه صافی جای دادیم، نه توی جعبه، تشخیص دادیم که یک پیله مسطح را میریسد و همچنان صحیح و سالم دگردیسی میکند. پس شروع کردیم به خلق محیطهای مختلف،داربستهای مختلف، و پی بردیم که شکل و ترکیببندی و ساختار پیله، مستقیما از سوی طبیعتدر جریان قرار میگیرد.
کرمهای ابریشم اغلب درون پیلههایشان تا حد مرگ آبپز میشوند، ابریشمشان ریش ریش میشودو در صنعت نساجی استفاده میشد. تشخیص دادیم که طراحی این تمپلتهاما را قادر میسازد این ابریشم خام را بدون جوشاندن حتی یک پیله شکل دهیم.
(تشویق)
آنها دگردیسی سالمی خواهند داشت، و ما قادر به خلق این چیزها خواهیم بود.
بنابراین به این فرایند مقیاس معماری دادیم. ما یک ربات برای تنیدن تمپلت از ابریشم داشتیم، و آن را در سایتمان قرار دادیم. میدانستیم که کرمهای ابریشم به سمتمحدودههای سردتر و تاریکتر کوچ میکنند، پس از یک نمودار مسیر خورشیدی برای آشکار کردن توزیع نورو گرما در سازهمان استفاده کردیم. بعد حفرهها یا روزنهها را خلق کردیم که اشعههای نور و گرما را سد میکرد، تا کرمهای ابریشم روی سازه توزیع شوند.
ما آماده دریافت کرمهای ابریشم بودیم. ۶/۵۰۰ کرم ابریشم را از مزرعه ابریشم آنلاین سفارش دادیم. و بعد از چهار هفته تغذیه، آماده تنیدن با ما بودند. آنها را با دقت در لبه زیرین داربستقرار میدهیم و آنها همانطور که میتنند شفیره میشوند،جفتگیری میکنند و تخم میگذارند، و زندگی دوباره از سر گرفته میشود--درست مثل ما، اما خیلی خیلی کوتاهتر.
باکی فولر گفت که کشش یکتمامیت فوقالعاده است، و حق با او بود. همانطور که ابریشم بیولوژیکی رابر ابریشم تابیده شده توسط ربات میتنند، به کل این پاویون تمامیت میبخشند. و بیش از دو تا سه هفته، ۶/۵۰۰ کرم ابریشم ۶/۵۰۰ کیلومتر را میتنند. در یک تقارن جالب، درازای جاده ابریشم هم اینقدر هست. پروانهها بعد از سر از تخم درآوردن،۱/۵ میلیون تخم تولید میکنند. که از آن میتوان در آینده برای ۲۵۰ پاویون اضافی استفاده کرد.
پس در اینجا دو دیدگاه جهانی داریم. یکی که ابریشم را بابازوی روباتیک تولید میکند، دیگری جاهای خالی را پر میکند.
اگر جبهه نهایی طراحی قرار است حیاتبخش تولیدات و ساختمانهای اطراف ما باشد، تا زیستگاهی متشکل از دو جنس را بسازد که بعدا طراحان این دو دیدگاه را باهم یکی کنند. که البته باز ما را به عقب و به نقطه آغازین بر میگرداند. در اینجا دوره جدیدی از طراحی را داریم،دروره جدیدی از خلاقیت، که ما را از یک طراحی الهام گرفته از طبیعت به طبیعت الهامگرفته از طراحی میبرد و از ما برای بار نخست میخواهد که برای طبیعت مادری کنیم.
متشکرم.
(تشویق)
از شما خیلی متشکرم. ممنونم.
(تشویق)