آپارنا رائو : هنر با تکنولوژی بالا (توأم حس شوخ طبعی)
متن سخنرانی :
سلام. قراره که امروز شما را با هشت تا ازپروژهایم که با همکاری هنرمند دانمارکی ؛ سورن پورز انجام شده ؛ آشنا کنم. سلام. قراره که امروز شما را با هشت تا ازپروژهایم که با همکاری هنرمند دانمارکی ؛ سورن پورز انجام شده ؛ آشنا کنم. سلام. قراره که امروز شما را با هشت تا ازپروژهایم که با همکاری هنرمند دانمارکی ؛ سورن پورز انجام شده ؛ آشنا کنم. ما خودمونوپورز و رایو مینامیم ( مخفف پروژه و رادیو) که کاروزندگیمون در هند است.میخواهم با اولین وسیله ام شروع کنم که من اونو"تلفنٍ عمو" مینامش. از عادت مخصوص عمویم اون الهام گرفته شده براینکه مدام از من میخواست تا کاری براش انجام بدم. تقریبا من یک امتدادی از بدنش بودم-- برای روشن کردن چراغ یا بردن یک لیوان آب یا یک بسته سیگار وهرچه من بزرگتر میشدم این وضع بدتروبدترمیشد؛ ومن شروع به فکر کردن در باره نوعی از کنترل کردم. اما البته من هرگز نمیتونم چیزی بگم چراکه عمویم یک چهره محترمی در یک خانواده هندی است. چراکه عمویم یک چهره محترمی در یک خانواده هندی است. و وضعیتی که منو بیزار وگیج کرد بیشنر ازهمه استفاده او از خط تلفنش بود. اون گوشی را نگه میداشت و از من انتظارداشت براش شماره بگیرم. وبعنوان یک پاسخ و یک هدیه برای عمویم براش "تلفنٍ عمو"راساختم. اون خیلی طویل است و برای استفاده از اون ، به دو نفر نیاز هست. این دقیقا شیوه ایست که عموی من از یک تلفن که برای یک نفرطراحی شده ؛ استفاده میکنه.
ولی مشکل اینه که وقتی من خانه راترک میکنم و به کالج میرم دلم برای دستوراتش تنگ میشه. وبنابراین من براش یک دستگاه تایپ طلایی ساختم که ازطریق اون میتونه دستوراتشو به خواهرزاده هایش و برادرزاده هایش درسراسر دنیا بشکل ایمیل بفرسته. کاری که او مجبوربود که انجام بده ، برداشتن یک تکه کاغذ ،لوله کردنش ، تایپ کردن ایمیلش ، یا فرمان دادن و بیرون کشیدن کاغذ بود. این وسیله بطورخودکار نامه رابشکل ایمیل به شخص موردنظر میفرسته. این وسیله بطورخودکار نامه رابشکل ایمیل به شخص موردنظر میفرسته. شما میتوانید ببینید که ما تعدادزیادی از وسایل الکترونیکی را جاسازی کردیم که همه ی اعمال مکانیکی را متوجه میشن و اونهارا به شکل دیجیتال تبدبل میکنن. درنتیجه عموی من فقط با یک خط اتصال مکانیکی سروکار داره. والبته این وسیله باید خیلی عالی میبود و یک حس تشریفاتی داشته باشه که عموی من ازش خوشش بیاد.
کاربعدی نصب یک وسیله حساس به صدا بود که مااونو دوستانه "پیگمیز"صدا میکنیم. وما خواستیم با مقوله محاصره شدن بوسیله یک قبیله با افرادخیلی خجالتی حساس و خوب ، کار کنیم. خب چه جوری اون کارمیکنه؟ ما این پنل ها را داشتیم که روی دیوار نصب کریم، و پشت اونها ما این موجودات کوچک را داریم که مخفی میشوند. وبمحض اینکه اون ساکت میشه اونها مثل اینه که میخزند. و اگر اون حتی ساکت تر باشه اونها گردنشونو بسمت بیرون درازمیکنند. ودر صداهای موجود اونها دوباره مخفی میشوند.
که ما این پنل ها درسه دیوار یک اطاق داشتیم. وما بیش از 500 تا از این کوتوله هارو داشتیم که پشت اونها مخفی شدند. خب اینطوری کار میکنه. این یک ویدیو از نمونه اولیه است. که وقتی اون ساکته مانند بیرون آمدن از پشت پنلها میمونه. و اونها مثل آدمها یا مخلوقات واقعی میشنوند. درنتیجه اونهاپس از مدتی به صداهایی که اونا رو امیترسونه ایمن میشند . واونها به صداهای پس زمینه واکنشی نشان نمیدهند. شما یک ترن را خواهید شنید درلحظه ای که اونها بهش واکنش نشون نمیدن. (صدا) اما اونها به صدای پیش زمینه عکس العمل نشان میدهند.شما اون صدا را در یک ثانیه میشنوید. (صدای سوت مانند) خُب ما خیلی سخت کارکردیم تا اونهارو هرچه بیشتروممکنتر واقعی تر جلوه بدیم. درنتیجه هر کوتوله رفتار ونوسانات رفتاری خلقیات و...خودشوداره. درنتیجه هر کوتوله رفتار ونوسانات رفتاری خلقیات و...خودشوداره. خْب این یک نمونه اولیه خیلی ابتدایی است. البته بعد از اون خیلی بهترشد. و ما اونها را دربرابرمردم واکنشگر ساختیم، اما دریافتیم که مردم با اونها مانند بچه ها با بازیگوشی برخوردمیکنند.
این یک تاسیسات ویدیویی بنام"فردگمشده" است. ما خیلی شیفته شده بودیم با بازی کردن با مقوله نامرئی شدن. ما خیلی شیفته شده بودیم با بازی کردن با مقوله نامرئی شدن. چطور اون ممکنه که حس غیرقابل دیده شدن راتجربه کرد؟ درنتیجه ما با یک شرکت که بطورتخصصی درکنترل با دوربین کارمیکنه کارکردیم. درنتیجه ما با یک شرکت که بطورتخصصی درکنترل با دوربین کارمیکنه کارکردیم. و ما ازاونهاخواستیم که با استفاده از دوربین یک نرم افزاری را برای ما ایجاد کنند و ما ازاونهاخواستیم که با استفاده از دوربین یک نرم افزاری را برای ما ایجاد کنند که بتونه به مردم دراتاقهایشان نگاه کنه و اونها را ردیابی کنه و یک نفر را جایگزین زمینه ( محیطی که درش هست) کنه، اونا را نامرئی کنه
قراره یک نمونه خیلی ابتدائی را به شما نشان دهم . درسمت راستم شما میتونید همکارم سورن راببینید چه کسی واقعا در اونجا است. و درسمت چپ شما ویدیوی فرآوری شده را میبینید جایی که دوربین اورا غیرقابل مشاهده میکنه. سورن به اتاق وارد میشه.پاپپ... او ناپدید میشه. وشما میتونید ببینید که دوربین داره اورا ردیابی و حذف میکنه. این یک ویدیوی خیلی اولیه است خُب ما هنوز با همپوشانی یا همه اون سر و کار نداشتیم، ولی اون بعدا خیلی زود برگشت. چگونگی استفاده ما از اون این بود که دریک اتاق جایی که ما یک دوربین درحال نگاه کردن به فضا داشتیمِ، و یک مونیتور و بر روی هر دیوار داشتیم. وهمان طور که مردم به طرف اتاق می آمدند، اونها خودشونو درمانیتورمیدیدند فقط با یک تفاوت: هر کجای اتاق که اونا حرکت میکردند یک نفر دایما نامرئی بود. هر کجای اتاق که اونا حرکت میکردند یک نفر دایما نامرئی بود.
خُب این یک کاری هست که بهش "سایه خورشید" گفته میشه. واون تقریبا شبیه یک برگ کاغذ است شبیه یک قطعه از یک نقاشی کودکانه از یک نشت روغن یا یک خورشید میمونه. شبیه یک قطعه ازیک رسم کودکانه از یک نشت روغن یا یک خورشید میمونه. واز جلواین شیی بظاهر خیلی قوی وتنومند میاد و از طرفین بنظر خیلی ضعیف میاد. درنتیجه مردمی که به سمت اتاق می آیند اونا نادیده میگیرندُ فکرمیکنند اون آشغالیه که دوروبر ریخته شده. اما بمحض اینکه اونها عبورمیکنند اون شروع به بالارفتن از دیوار میکنه بشکل تندوتیزی. واون خیلی خسته میشه و هربار از خستگی ولو میشه.
(خنده حاضرین)
خُب این کار یک کاریکاتور یک مرد وارونه است. سر او خیلی سنگینه پراز افکار سنگین که این یکجوری بسمت کلاهش افتاده، وبدنه اش تقریبا مثل یک گیاه ازسرش به بیرون رشد کرده. بسیار خوب ، چیزی که اوانجام میده اینه که دور وبر میچرخه در یک شکل مستی درسرش بشکل یک حرکت خیلی غیر قابل پیشگویی و بشدت آهسته. و این به نوعی این محدود به دایره شده. بخاطر اینکه اگر اون دایره اونجا نبودند و کف خیلی یکنواخت بود اون در اتق سرگردون میشد. وهیچ سیمی وجودنداره. خُب من فقط یک مثال بشما نشان میدهم --وقتی مردم وارد اتاق میشوند این وسیله را فعال میکنه. خُب من فقط یک مثال بشما نشان میدهم --وقتی مردم وارد اتاق میشوند این وسیله را فعال میکنه. وبه آرامی درعرض چند دقیقه بنوع دردناکی بالا میره وبعد این شتاب میگیرم ومثل این میمونه که داره میفته. واین یک لحظه مهمیه زیرا ما میخواستیم به بیننده به آهستگی یک غریزه را که بسوی کمک کردن و یا نجات دادن موضوع است را القا کنیم . زیرا ما میخواستیم به بیننده به آهستگی یک غریزه را که بسوی کمک کردن و یا نجات دادن موضوع است را القا کنیم . ولی اون واقعا نیازش به این نداشت، چراکه اون دوباره بنوعی توانایی بالا کشیدن خودشه داره.
درنتیجه این کار یک چالش فنی واقعی برای ما بودُ وماخیلی سخت کارکردیم مثل بیشتر کارهایمان درطی این سالها برای درست گرفتن مکانیک وموازنه و دینامیک. واین خیلی مهم بود برای ما که اثبات کنیم لحظه دقیقی که اون میفته چرا که اگر ما اونودرراهی که واژگون بشه بسازیم اون به خودش صدمه میزنه واگر اون به اندازه کافی نیفته اون اعتقادبه سرنوشت القا نمیشه یا اون حس خواستن برای رفتن وکمک کردنش. حُب من قراره بشما یک ویدیوی خیلی کوتاه را نشون بدم جایی که ماداریم یک سناریوی آزمایشی را انجام میدیم--اون خیلی سریعتره. اون همکارمنه که اجازه میده اون بره. حالا او داره عصبی میشه و قراره بره بگیرتش. ولی نیاز نیست چراکه اون آموخته که خودش بتنهایی خودش را بلند کنه.
این کاریه که ما خیلی شیفته آن شدیم، کارکردن با زیبایی ظریف خزِ که هزاران فیبرهای نوری کوچک در سایزهای مختلف در آن جا سازی شده ، کارکردن با زیبایی ظریف خزِ که هزاران فیبرهای نوری کوچک در سایزهای مختلف در آن جا سازی شده ، و در شب چشمک میزنند. واون درمقیاس آسمان شب است. که اطراف یک حبابی شکل اونا می پیچیم، که بشکل خرس عروسکیه که ازسقف آویزون میشد. وایده نوعی مقایسه جسمی بسیارسردودوروخلاصه مانند جهان بود وایده نوعی مقابله جسمی بسیارسردودوروخلاصه مانند جهان بود به شکل آشنایی از یک عروسک خرسی که خیلی آرام و صمیمی است. و ایده این بود که از بعضی جهات شما دیگه اونا بشکل یک عروسک خرسی نگاه نمیکنید و ایده این بود که در بعضی نقاط شما دیگه بشکل یک عروسک خرسی نگاه نمیکنید و شما تقریبا یک دریافتی بشکل یک سوراخ در فضا خواهید داشت ومثل اینکه شما به آسمان درخشان از بیرون نگاه میکردید.
خُب این کارآخره و یک کار درحال پیشرفت که "پُرکننده فضا" نامیده میشه. ما یک مکعب کوچک را به این اندازه تصورمیکنیم که در وسط اتاق دربرابرشما ایستاده ، وهمانطور که بهش نزدیک میشید با رشدکردن بشکل مکعبی سعی در ترساندن شما میکنه، وهمانطور که بهش نزدیک میشید با رشدکردن بشکل مکعبی که ارتفاعش دوبرابر و حجمش ۴ برابر میشهُ سعی در ترساندن شما میکنه، وهمانطور که بهش نزدیک میشید با رشدکردن بشکل مکعبی که ارتفاعش دوبرابر و حجمش ۴ برابر میشهُ سعی در ترساندن شما میکنه، واین شیی دایما درحال بزرگ شدن و کوچک شدن است برای ایجا یک حرکت با مردمی که دوروبرش حرکت میکنند-- تقریبا مانند اینکه داشته سعی میکرده یک راز را در شکافهاش یا چیزی مثل اون پنهان کنه.
خُب ما با مقدارزیادی از فن آوریها کارمیکنیم ولی درواقع دوستش نداریم چراکه اون درخلال سالها دردسرهای زیادی در کارها بهمون میده. ولی ما ازش استفاده میکنیم چرا که ما علاقه به شیوه هایی داریم که ممکنه ولی ما ازش استفاده میکنیم چرا که ما علاقه به شیوه هایی داریم که ممکنه این برای بیان احساسات و الگوهای رفتاری موجوداتی که ما خلق کردیم ُ به ما کمک کنه. این برای بیان احساسات و الگوهای رفتاری موجوداتی که ما خلق کردیم ُ به ما کمک کنه. وزمانی که یک مخلوق درذهن ما پدیدار میشه این تقریبا مثل پروسه خلق کردنه کشف کردن راهی که این موجود واقعا میخواهد که وجودداشته باشه وچه شکلی میخواهد بگیرد و درچه راهی میخواهد حرکت کند.
سپاسگزارم.
(تشویق حاضرین)