نقش ايمان و عقيده در آفريقای مدرن
متن سخنرانی :
من از والدین دانشگاهی به دنیا آمدهامکه مذهبی نبودند. در واقع، جواب همیشگی پدر من به این سوال که چرا ما یکشنبههابه کلیسا نمیرویم؛ این بود: «بقیه می روند به تهذیب،من می روم به تفریح.» اگر کنجکاو شدهاید، باید بگویم تنیس. ماخواهر و برادرها وقتی با ایمان آشنا شدیمکه دانشجویان دانشگاه به خانه ما آمدند تا ما را به یکشنبه-مدرسه دعوت کنند. من جذب مضمون اعتقاد شخصی و زندگی دینی آنها شدم، و بعنوان کادوی تولد ۱۰ سالگیام،تصمیم به انجام غسل تعمید و ورود به دین مسیحیت گرفتم.ایمانم باعث شکل گرفتن شغلمبعنوان کارآفرینی اجتماعی به دنبال حل بزرگترین مشکلات آفریقا، در ۱۷ سال گذشته شده است. همینطور به کارم در ساخت رهبر از جوانان، و ترویج اصول اخلاقی در آفریقا. ۲۹ سال بعد، بعنوان آموزگار مدرسه صبح یکشنبه، ایمانم توسط یک بچه ی نه ساله که تعدادی سوال داشت، به چالش کشیده شد. او پرسید: «خانم اِندیدی، آیا خداونداز آفریقاییها متنفر است؟» که سریع جواب دادم،«البته که نه. خداوند تمام فرزندانش را یکسان دوست دارد.» بعد پرسید: « پس چرا تعداد زیادیاز کودکان آفریقایی میمیرند؟» همانطور که به خودم می لرزیدم ومِن مِن می کردم، جواب دادم. «دلایل زیادی وجود داردکه چرا کودکان آفریقایی می میرند. بیشتر آن ها کار انسانهاست،و خداوند مقصر نیست.» بعد پرسید: « چرا خدا اجازه میدهدکه این اتفاقات بیفتد؟ وقتی بتواند مانعش شود.» و من گفتم... « بله میتواند، بله میتواند، اما او ما را به اینجا فرستادبه مثابه «کارگزاران تغییر» نورِ جهان و نمک زمین، و ما موفق نیستیم.»
آفریقا رابطه آشفتهایبا مذهب سازمان یافته داشته است، هم با عواقب بد و هم با عواقب خوب. مبلغان مسیحی فرهیختهبسیاری از نخبگان سیاسی ما را تربیت کردند، مثل سانگوان و کوروما خیلی از اولین بیمارستانهاو مدارس ما را ساختند. به طرز مشابهی، اسلامتجارت و ریاضیات را به سراسر قاره معرفی کرده است. امروزه بیش از یک میلیارد افریقاییبا ایمان محکم داریم. تاثیر اساسی این پدیده بر روی قاره ما چیست؟ یک مقاله متاخّر اکونومیستگفت که چهره آتی محبوبترین دین جهان در آفریقا خواهد بود. حال، اسلام و مسیحیت هر دواهمیت عوامل اجتماعی را به مثابه ویژگیهای اساسیایمان دست کم میگیرند. از محمد نقل شده است که او از آن سنخ مومنانی نیستکه با شکم پر به رختخواب میروند آن هم وقتی که همسایه کناری او گرسنه است. و در همه جای عهد جدید عیسی مسیح در باب عشق ورزیدن همسایه همچون خویشتن میگوید، بخشیدن به فقرا، مراقبت از بیماران و سنت جمیز هم میگوید:«ایمان بدون عمل مرده است.» لذا من قویاً اعتقاد دارم که نهادهای مذهبینقش مهمی برای ایفا کردن برای هدایت تحولی اجتماعی در آفریقا دارند. اما برای تحقق این مهمبه سه تغییر اساسی نیاز داریم.
اول آنکه ما نیاز به تغییر ذهنیت های خود داریم. هم به عنوان افراد با ایمان و هم به عنوان افراد فاقد دین، و درک شان نسبت به آنهاکه دین دارند. حال، در مورد ایمان داران و آن دسته از ما که مذهبی هستند، ما معمولاً می گوییم «اگر خدا بخواهد جنین خواهم کرد؛ انشاالله چنان خواهم کرد-- به امید خدا چنین خواهم کرد.» امروزه چیزهای بسیاری هست که من باور دارم میتوانیم در اختیار بگیریم-- و اموری که نمیتوانیم. من باور دارم که خداوند قادر مطلق است، اما او یک مدیر دون پایه نیست.
(خنده )
او ما را به مثابه «کارگ،زاران تغییر» خود به این جهان فرستاده است و باید دست از عذر تراشیدن و سوءاستفاده از او برداریم. این یعنی اگر شما یک معلم هستید، به مدرسه بروید و به دانشآموز خودبهترینها را بدهید. و اگر مقام دولتی هستید، بودجه مدارس و درمانگاههای دولتیرا به درستی تخصیص دهید بجای آنکه آنها را برای مقاصدشخصی خودتان بدزدید. با این تصور که ما هیچ کنترلی رویگذشته، حال و آینده نداریم، به افراد فاسد اعتبار بیش از حد میدهیم، کسانی که بودجهها را میدزدندو سپس از خدا طلب بخشش میکنند.
اکنون آن دسته از شما که مذهبی نیستید، ذهنیت خود رانسبت به ما تغییر دهید. بسیاری از ما به قدری سختکوش اخلاقی و فرهیخته هستیم، جوریکه شاید انگشت به دهان بمانید!
(خنده حضار)
حالا، گام دوم آن است کهباید منابع واعتبارات خود را در راستای تحول اجتماعی بکار بندیم. در انگلستان، ۱.۹۰۰ کلیسا از سال ۱۹۶۹ تا کنون تعطیل شدهاند، به علت کوچک شدن جماعت مومنان، این در حالی است که در آفریقا همه روزه یک کلیسا یا مسجد جدید ساخته می شود در برخی جوامعممکن است شما درمانگاه دولتی پیدا نکنید، یا پست خانه یا حتی مدرسه، اما کلیسا یا مسجد پیدا خواهید کرد. برخی از این کلیساها و مساجد استاندارد جهانی دارند، با سیستمهای سمعی-بصری عالی سالن اجتماعات بینظیر، و مجالسی همپایه کنسرتهای بینالمللی برگزار میکنند، واقعیت تلخ این است که بسیاری از آنهادر طول هفته خالی هستند. من در منطقه لکی در لاگوس زندگی میکنم، و در محله ما دست کم۵۰ کلیسای بسیار زیبا هست، اما یک مرکز سوادآموزی بزرگسالان هم نیست و نه پناهگاه برای بیخانمانها، مدارس و بیمارستانهای دولتی بسیار اندک هستند. بسیاری از این مکانها میتوانند برای ایجاد تحول اجتماعی استفاده شوند. تصور کنید اگر تمام کلیساهای لکیدربهایشان را هنگام شب روی بیخانمانان باز میکردند، و به آنها یک کیسه خواب ، یک شام گرمو یک کوپن هم برای صبح میدادند تا آموزش حرفهای دریافت کنند، که توسط جوانان بیکار .عضو کلیسا ارائه میشد این خود بهترین تبلیغ بود و گواه آنچه ما ایمانداران ادعا میکنیم، همان چیزی که ابتدا به ساکن مرا جذب مسیحیت کرد.
به شیوه مشابه ما بایدمنابع خود را برای تحول اجتماعی بکار گیرد. در سال ۲۰۱۶ مطالعه «چرا ببخشیم»که در کنیا انجام شد مشخص کرد که قریب به ۶۰ درصد از بزرگسالانبه نهادهای مذهبی کمک مالی میکنند-- حتی بسیار بیشتر از آنچه بهاقوام خود میدهند. فقط کنیا نیست که چنین است. این امر در همه جای آفریقا رایج است. بسیاری از نهادهای مذهبی ما ثروت بزرگی دارند که میتواند برای تحول اجتماعی بکار رود. ما باید منابع و کاربردهایاین بودجه ها را بررسی کرده اضافات آنها را توسط نهادهای مذهبیمان محدود کنیم. حال، این مهم نیازمند شجاعت از ناحیه مومنان است، همان کسانی که باید برایامامان و کشیشان خود مزد شفافی تعیین کنند، و اظهارنامههای مالی حسابرسی شدهایکه انتشار عمومی خواهند یافت بخواهند و حتی کمکهای مالی از سویمنابع غیراخلاقی را رد کنند. این کار عملی است. همین الان هم ما شاهد مثالهای خوبی درافریقای جنوبی و کنیا هستیم. و نهادهایی نظیر «انجمن افریقایی اعتباریابیو پاسخگویی» که نهادهای مذهبی را پایش میکنند و مطمئن میشوند که عملکردشان با معیارهای انجیلی تبشیر تطبیق میکند.
حال، گام سوم آن است که باید با همه سهامدارانشریک شویم، و این مشخصاً به مخاطبانغیرمذهبی ربط پیدا میکند. که قدرت و ظرفیت نهادهای مذهبی،نفوذ خواستهها، بزرگیشان، اعتماد عمومیو اعتباری که دارند، هزینههای پایینتر عملکردشان و دسترسیشان به مردم عادی و حضورشان بیرون از مرزها را به رسمیت بشناسند. سیاستمداران این نکته را فهمیدهاند و کمپینها همیشه پر از با هم ایستادنها و عکس گرفتنها با رهبران بزرگ مذهبی است. متاسفانه به محض انتخاب شدن، بسیاری از این نهادهای مذهبینادیده گرفته میشوند. در حقیقت یک تحقیق بانک جهانی نشان داد ۳۰ تا ۷۰ درصد از اعتبار مربوط به نهادهای درمانی در آفریقا در واقع متعلق به نهادهای مذهبی است، اما در مقابل همکاری اندکی میانجامعه مذهبی و نهادهای بهداشت و درمان وجود دارد. یک مثال خوب کشور غنا است، که در آن نهاد «خدمات سلامت کاتولیک غنا»که با طیفی از سهامداران شریک شد و توانست نرخ مرگ و میر راتا ۳۱ درصد کاهش دهد.
باور دارم که ظرفیتهای بسیاریهست که میتواند آشکار شود اگر ما از مرزهای ایمان فراتر برویم و دست در دست هم، برای حل کردنمسائل خود تلاش کنیم.
به شیوه مشابه، نهادهای مذهبیمیتوانند از حمل و نقل مهارتهای ضروری و دانش حمایت کنند. بسیاری از شما که عضو سمنها یا فعال بخش خصوصی هستید بخوبی میدانید که چقدر جذب کردنحتی ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر به رویدادتان دشوار است، گاهی اوقات حتی علیرغم پیشنهاد دستمزد و بازپرداخت هزینههای رفت و آمد. درحالیکه، نهادهای مذهبیهزاران بلکه میلیونها نفر را هر یکشنبه یا جمعه گرد میآورند... تنها با وعده یک خطبه خوب.
حقیقت آن است که ما در آفریقا نمیتوانیم به تنظیم خانواده بپردازیم مگر با کمک نهادهای مذهبی. مسائلی از قبیل حقوق دموکراتیکو کارت شرکت در انتخابات، اطمینان حاصل کردن از این کههر عضو گروه یک کارت رای دادن دارد. حقوق دموکراتیک خود را در مییابد و میتواند آن را اعمال کند. من واقعا فکر میکنم که ماشریک شدن با نهادهای مذهبی را برای ایجاد تحولی اجتماعیجدی بگیریم.
این هم مهم است که بدانیم نهادهای مذهبی آفریقایی حضور جهانی نیرومندی دارند. بیش از ۲.۰۰۰ راهبه و کشیشآفریقایی دستاندر کار رهبری فقط در اروپا هستند، با نفوذی به مراتب بیشتر ازبرخی کارگزارهای دیپلماتیک ما و دستمزدی بسیار کمتر. آنها میتوانند بعنوان صاحبان نفوذ یا حامی وارد عمل شوند. به همین ترتیب، بسیاری ازکلیساهای آفریقایی در بسیاری کشورهای جهان حاضرند. برای مثال «کلیسای خدای مسیحی رهاییبخش»در ۱۹۶ کشور در جهان حضور دارد، و جماعت پراکنده را گرد هم میآوردو مورد حمایت قرار میدهد. اگر نهادهای دولتی ما بتوانند با این موسسات شریک شوند میتوانیم از ظرفیت جماعت پراکنده خود استفاده کنیم.
میدانم که برخی از شماهمچنان با این موضوع مشکل دارید، اما از شما میخواهم که به آن فکر کنید. زمانی فرد آگاهی گفت«ایمان نوعی مخاطره است، مخاطرهای که نمیتوانم آن را مرتکب نشوم» من پیشنهاد میکنم که شریک شدن با نهادهای مذهبی مخاطرهآمیز است اما مخاطرهای که سهامداران وفادارتحول اجتماعی در آفریقا نمیتوانند آن را مرتکب نشوند.
من اغلب گفتگوی خودمبا آن پسر کوچولو را مثال میزنم. و باور دارم که باید آن را طور دیگری خاتمه میدادم. اول باید او را برای پرسیدن این پرسشهای دشوار تشویق میکردم. آفریقا به جوانانی که وضع موجود را به پرسش بکشند بیشتر نیاز دارد، حتی درمیان گروههای مذهبی. دوم باید به او امید بیشتری میدادم. نه امید نسبت به زندگی پس از مرگ، بلکه امید نسبت به آفریقای امروز، چرا که مومنان قدرتمند هستند. نه فقط بخاطر باورهایشان بلکه بخاطر دارایهایشان، منابع و لشکر بزرگ داوطلبان خود، و بخاطر همکاری کردنشان با فراتر از مرزها، ما میتوانیم الگوهای خوبی پیش چشم فرزندان خود-- فرزندان من، فرزندان شما-- باشیم. یک آفریقایی که نشان میدهد خدا آفریقاییها را دوست دارد و این که ما به اندازه هر منطقه دیگردر این جهان توانا هستیم تا مشکلات خود را در صلح و با عشق حل کنیم.
من این نقل قول را دوست دارم که میگوید، «امید توانایی شنیدن نغمه آینده است. ایمان عزم راسخ و داشتن شهامت برای رقصیدن با آن در اینجا و اکنون است» امیدوارم ما مردم با ایمان، بتوانیم صادقانه وعده تحول اجتماعی را محقق کنیم، یعنی آنچه به مثابه «کارگزاران تغییر»خدا در جامعه به آن فراخوانده شدهایم. و باور دارم که بواسطه کار کردن با شما، همه سهامداران، حقیقتاً میتوانیم دشوارترین چالشهای پیش روی آفریقا را حل کنیم. من به این امر امیدوارم... و به آن ایمان دارم، و رقصیدن را شروع کردهام. نمیخواهید به من بپیوندید؟
منشکرم.
(تشویق)