دوره عکاسی کودک و خانواده ها از عکاس افسانه ای داگلاس کیرکلند

وقتی از یه کودک یا خانواده عکاسی می کنید در حال ثبت لحظه ای از تاریخ هستید. در این دوره آموزشی عکاس با تجربه ، خوش ذوق و حرفه ای داگلاس کیرکلند به شما دوستان عزیز یاد میدهد که چطور عکاسی از خانواده ها و کودکان را انجام دهید.
ایشان تکنیک های دوست شدن و ایجاد ارتباط خوب با خانواده ، تکنیک های نورپردازی ، پوز دادن به زوج ها و خانواده ها برای عکاسی از آنها ، تکنیک های ویژه استدیو و خانه و باغ و . . . را به شما دوستان گرامی یاد میدهد.

برنامه درسی دوره

مقدمه :
خوش آمدگویی و آشنایی با مدرس دوره 00:01:31
آشنایی با سوابق کاری مدرس :
آشنایی با سوابق کاری مدرس دوره داگلاس کیرکلند 00:04:09
دروس دوره :
مقدمه و عکاسی از کودکان 00:15:48
بیان تجربیات مدرس در زمینه عکاسی از کودکان 00:02:29
ایجاد ارتباط با کودکان 00:02:14
استفاده از نور و کمک گرفتن از اسباب بازی ها برای راحتی کودکان 00:02:14
عکاسی از خانواده ها در استدیو 00:02:13
ایجاد کردن حس های انسانی مورد نظرتان در عکس 00:06:35
درس 3 : مقدمه و عکاسی از کودکان

عکاسی از کودکان خیلی مهمه. من همیشه عاشق این بودم که خاطرات خانواده رو ثبت کنم همینطور که این کارو وقتی بچههام بزرگ میشدند، انجام دادم. شما یه عکس فوقالعاده میخواهید که برای آینده بمونه و مردم به یاد بیارن. اغلب مردم میگن: "وقتی که من به داگلاس کریکلند فکر میکنم، درواقع به مریلین مونرو، جک نیکلسون و آدری هپبورن و دیگران فکر می کنم." بله این جهانیه که من در اون زندگی میکنم و زندگی برای من خوب شده است. خب اونها میپرسن: "چرا میخواهید از بچهها عکس بگیرید؟" میدونید چرا؟ همش به خاطر عکاسیه. وقتی شما عکسهای فوقالعادهای از بچهها به دستتون میرسه که خودتون گرفتید، اگر خوب این کارو انجام داده باشید، در واقع یه بخش خیلی مهم از گذشته رو ثبت کردین. من سه تا بچه دارم که الان بزرگ شدم و اولین بچهم اسمش "مارک" هست. او یکی از موضوعات مورد علاقه من (برای عکاسی) بود، الان در اواسط دههی 50 هست و البته الان نوه داره. در ورمونت، چند سال پیش، ما صاحب یه نوهی جدید شده بودیم، به اسم "آنا سوفیا". کارن داشت او را در حالی که کلاه قرمزی به سر داشت، توی هوا بالا و پایین میکرد، تو این حالت باید یه عکس گرفته میشد، ما این عکس رو برای خانواده-مون میخواستیم و این برامون خیلی مهم بود. اما من یه stock agency (محیطی که در اون عکسهایی که برای استفادههای خاص کاربرد دارند، عرضه میشوند.) به نام کوربیز داشتم. کوربیز در طول چند سال برای من خیلی خوب شده بود، و اونها تقریبا عکس آنا سوفیا رو بیشتر از هر عکس دیگهای در مجموعهی من فروختند. من یه دوست داشتم که اومد سراغم و بهم گفت در یه خیریه به نام "سازمان نور ستاره" مشارکت داره که این بنیاد برای کودکان محرومی است که مشکلات پزشکی دارند. اونا یه نفر رو داشتن که براشون عکاسی میکرد و و بعد سعی کردند از عکسهاش در صفحات مختلف گزارش سالانه استفاده کنند ولی این کار خیلی موفق نبود. کاری که من میخواستم برای سازمان نور ستاره انجام بدم این بود که عکسهای تاثیرگذاری بگیرم، عکسهایی که با دقت و به صورت حرفهای گرفته شدهاند، و این کار هم کاملا موفقیتآمیز بود. هر کسی چیزی برای بیان کردن و نمایش دادن داره و این بیشتر به پیشینه و گذشته برمیگرده. عکسهایی که ما دیروز از خونواده و دوستان گرفتیم، برای من خیلی مهم بود، و این همون چیزیه که من میخوام یه وقتی با این افراد انجام بدم. اولین افرادی که رسیدند، جوئل و اُنا و پسرشون جیمز بودند. پسر اونها اولین کسی بود که ازش عکس گرفته شد. اُنا از نظر من یه خانم خیلی خاصه، چون من از زمانیکه 17 ساله بود ازش عکس گرفتم، دقیقا از زمانیکه از نیجریه به اینجا اومد. بعد از اون من در مراسم عروسیش با جوئل ازشون عکس گرفتم. بعد از اون باردار شد و من خواستم در یه استودیو ازش عکس بگیرم. از یه لامپ نورافکن در زمینه استفاده کردم تا شکل شکمش مشخص بشه و در یه لحظه جوئل رو به داخل آوردم تا به بچه گوش بده. این شروع عکاسی از این خانواده برای من بود. جیمز فوقالعاده بود، و این پسر همیشه باور نکردنیتر از قبل به نظر میرسه. وقتی جیمز با مامان و باباش رسید، جالب بود، چون با وجود اینکه قبلا اون رو زیاد دیده بودم، اولش یه کم خجالتی بود. شما میخواهید یه رابطهی خوب داشته باشین، میخواهید یه رابطهی گرم داشته باشین. اونها میخوان به روش خودشون ارتباط برقرار کنن حتی اگه خیلی هم حرف نمیزنن. من استفاده کردن از لنزی که زوم میکنه رو برای بچهها دوست دارم، چون در یه لحظه یه شات عریض داری و در ثانیهی بعدی یه شات بسته داری که زومش روی صورت بچه ست. مجبور نیستی لنزت رو عوض کنی یا کار دیگهای انجام بدی، زیرا تمرکز من خودم و موضوعم هست. من ازش خواستم با من و دوربینم راحت باشه. در اون موقع، اون اولین شغل من بود. به سمت غرایز اولیهی خود برید و اون چیزهایی که رو مربوط به زمان بچهگی بود به یاد بیارید، و به خودتون اجازه بدید که برای یه مدت کوتاه به یه بچه تبدیل بشید. به طور کلی وقتی با بچهها و خونوادهها کار میکنم بهتره که از نور موجود استفاده کنم. ما به طبقهی بالا رفتیم، اونجا یه وان بزرگ حموم بود و نور زیادی وجود داشت. در اطراف اسباب بازیهای زیادی داریم. همسرم، فرانسوآیز، اون اسباب بازیها رو اونجا برای بچههایی که میان، داره. حق کاملا با او بود، چون اونجا تبدیل به یه محوطهی بازی شد. داشتن چیزهایی که بچهها بتونن باهاشون ارتباط برقرار کنن، خیلی مهمه. مثلا منظورم اینه، ما اینجا مداد شمعی و کاغذ داشتیم. من یک پسر داشتم که چند سالی ازش عکس گرفته بودم، شان، او یه سال داشت و علاقهش فضای بیرون از زمین (کهکشان، ستارهها و...) علاقهش بود و سال بعد علاقهش دایناسورها شده بودند. اگر شما بتونین با اونها به طریق خودشون ارتباط برقرار کنین، مثلا با یه اسباب بازی یا چیزی شبیه اون، یا چیزی که اونا بتونن باهاش مشارکت داشته باشن، درواقع با شما ارتباط برقرار کردن. اسم این بچه جکه، او وارد شد و در ابتدا یه کم ترسیده بود، اما کریستین او را با جیمز در وان گذاشت و او شروع به خندیدن کرد. این یه لحظه، او یه کم ترسید ولی این حالت خیلی سریع از بین رفت چون پدرش اومد و اونو یه دقیقه نگه داشت. سپس جیمز جلو اومد و با او شروع به صحبت کرد. من فقط داشتم به سرعت کار میکردم. تعداد زیادی عکس رو خیلی سریع گرفتم. معمولا من سریع عکس نمیگیرم ولی با این بچه ها خیلی تندتند عکس میگرفتم چون میدیدم همهی اون تصاویر خوب هستن و میخواستم اونا رو حفظ کنم. من یه لنز برای زومکردن در مقیاس 24-105 دارم. یه مقدار نور اونجا بود. تنظیمات دوربین من برای این شرایط نسبتا در حالت high ISO بود. من در 1250 بودم، و سرعت شاتر من در 250 در ثانیه بود، در 56. چیزی که من در مورد اون مکان دوست داشتم، نور بیرون بود که کمی از بین میرفت- که عمدا بود - و احتمالا حداقل با دو یا سه توقف زیاد میشد. من میخواستم که نسبتا بیشتر شبیه مهدکودک باشه. اغلب، خانوادهها در نهایت به عکسی در استودیو ازشون میگیرید بیشتر علاقهمند میشن تا اون چیزی که به طرق مختلف برای من اهمیت بیشتری داره، اون هم نور در دسترس. بچهها احتمالا هرگز چیزی از اونچه که ما اینجا در استودیو میبینیم، ندیدهاند. ما یه کاغذ برای اینکه پسزمینهی ساده و تمیزی داشته باشیم، میگذاریم. به جوئل و اُنا گفتم روی زمین بنشینن، چون میخواستم که جیمز کنارشون بایسته و سرهاشون تقریبا در یه سطح باشه. وقتی شما یه خونواده دارین، یه طور خاص وقتی تعدادشون زیاده، قضیه کاملا فرق میکنه. من به عنوان مثال برای عکاسی یه خانوادهی ایتالیایی با حدود 17 نفر جمعیت در تصویر داشتم. چیزی که شما بهش فکر میکنید اینه که مسنترین فرد رو در مرکز تصویر بذارید چون این افراد باید احترا م بیشتری بهشون گذاشته بشه. اگر افراد خونواده فقط شامل مادر و پدر و دو تا بچه باشه، میگین به راحتی بشینن یا کنار هم بایستند و بعد بقیهی فضای عکس رو بر اساس اونها درست میکنید. خیلی سرگرمکننده ست، اغلب باید به افراد بگین بهم نزدیکتر بشید، نزدیکتر بشید. لطفا سرهاتون رو کنار هم قرار بدید. طوری که بهم بچسبن. شما احتمالا میخواهید اونها در لنز شما درست و مناسب دیده بشن، والدین احتمالا اینکار میکنن ولی بچهها ممکنه نتونن اینکارو بکنن. افراد باید آزاد گذاشته بشن تا حس خوبی داشته باشن، چه کودکان چه بزرگسالان. یه چیز رو به خاطر داشته باشید، اینکه شما به عنوان عکاس تنها عضو در این پروسهی عکاسی نیستید. اهمیتی نداره که چه نوع لنز جدیدی شما دارین، چیزی که مهمه افرادی هستن که روبروی شما ایستادن و روشی ست که شما باهاشون ارتباط برقرار میکنین. در نهایت این همون فرآیندی ست که باید باشه. سوزان و جِین، دخترش، رسیدند. سوزان زن بسیار زیبایی ست و او این کودک فوق العاده رو از شانگهای پذیرفته است، و من با خودم فکر کردم که دوست دارم یه عکس مادر و دختری بگیرم. من تلاش کردم که جاهای جدیدی در این خونهای که زندگی میکنیم، پیدا کنم. هرچه بیشتر بتونین از یه مکان برای کار عکاسی استفاده کنین، معنیش اینه که شما در کارتون بهتر هستین. من در گذشته عکاس مراسمهای شوی لباس بودم. برای ما بهتر بود که به یه لوکیشن میرفتیم و کل روز کاری رو همونجا کار میکردیم تا اینکه برای تموم کردن کارمون به بیست و نه جای مختلف بریم. در یک منطقه مانند این، چیزهای خاصی که میخواستم وجود داشت. میدونستم که یه پسزمینهای میخوام که روی آن focus نشده باشه. فضای بزرگی نداشتم بنابراین بنابراین استفاده از لنزهای عریضتر (طویلتر) باعث میشه با کمبود پسزمینه مواجه بشیم، و به خاطر عمق کمتر زمینه، مبهمتر میشه. بنابراین من عکاسی در 3200 رو کنار گذاشتم و به سمت عکاسی با شاتهای عریض رفتم، در f/4 عکس میگرفتم. من به اونها نگفتم که به دوربین نگاه کنن. اتفاقا ازشون خواستم که به همدیگه نگاه کنن. شما دارین یه نقاشی زیبا یا چیزی شبیه اون رو میسازید. این کاریه که دارین با دوربینتون انجام میدین. پانل سفید را آماده کنید لطفا. متشکرم! خوب آیا شما 85 رو روی اون دارید؟ اونو کاملا ضعیف کنید. من یه لحظه تصمیم گرفتم، فکر کردم که شاید به یه تغییر کوچک که ما بهش میگیم، fill light، نور پرکننده، (یه نور تکمیلی که در عکاسی یا فیلمبرداری استفاده میشه که کارکرد نور اصلی رو تغییر نمیده و عمدتا برای روشن شدن سایه استفاده میشه) نیاز دارم. برای داشتن این نور میتونید از یه بازتاب دهنده استفاده کنید، البته اگر جسمی داشته باشین که نور رو انعکاس (بازتاب) میده. بعضی افراد از فلاش استفاده میکنن. شما هم میتونین از فلاش استفاده کنین؛ که البته خیلی ظریف و دشواره. همچنین یه راهحل خیلی بهتر و سادهتر هم هست البته اگر این راهحل در دسترستون باشه. ما بهشون پنلهای نوری یک در یک میگیم، این پنلها یه سیستم ساخته شده از LED هستن با یه پیج تنظیمکننده در پشتشون، که به زیبایی برای این هدفی که ما داریم (باید بتونیم نور کم و کنترل شدهای بتابونیم) کار میکنه، چون شما میتونین این پیچ تنظیم رو به میزان کمی بچرخونید. من میخوام یه از یه واژه استفاده کنم که خیلی مهمه، زنانگی. این همون چیزیه که ما اینجا داریم، یه بچه و مادرش. این مستلزم دقت و حساسیت در به کارگیری از نورپردازی گرم و پس زمینهی گرمسیری بود. دوست صمیمی جِین، کارولینا، خواهرزادهی ماست. اونها عاشق این هستند که باهم بگن و بخندن و با هم درمورد مسائلشون همفکری کنن. اونا همیشه با هم هستن. من میخواستم این صمیمیت رو نشون بدم و کاری که کردم این بود اونها روی زمین روبروی هم مینشستن؛ حتی اگر اون یه پروفایل باشه، شما دوست دارید بتونید صورت ها رو ببینید، و اگر بتونید، چشمها رو ببینید. وقتی شما مکانهای زیادی برای کار کردن دارین، نهایت استفاده رو از همهی اونها بکنید. من همینطور که پیش میرفتم از خودم سوالهایی رو میپرسیدم. من دقیق نمیدونم کجا باید برم ولی میدونم چه کارهایی بکنم و چه کارهایی نکنم. کارولینا این بارونی زیبای قرمز رو داره، او این بارونی رو وقتی به اینجا رسید، پوشیده بود. هوا برای پوشیدن اون بارونی خیلی گرم بود، اما کارولینا نسبت به لباسش حس خیلی خوبی داشت. بنابراین حس کردم خیلی مهمه که، رک و پوست کنده بگم، تقریبا به صورت جسورانهای مد روز باشم. شما به سادگی در پس زمینه احتیاج دارین. لنزهای طویل که در پهنا هم کاملا باز شدهاند به شما کمک میکنن اما شما همچنان به سادگی تا حد ممکن نیاز دارین. گربهی ما، اُسکار، روی صندلی کنار اونا نشسته بود. به آنچه باشماست پاسخ بدین، به آنچه در هواست و آنچه در این این لوکیشنه پاسخ بدین. حالا یه موقعیت کاملا دشوار دیگه این بود که من باید میفهمیدم که با لوکاس، خواهرزادهم چیکار کنم. لوکاس هفت سالشه. اون انرژی بی حد و مرزی داره، اگر نیمه شب ازش نخوای که بره بخوابه، خواهد رقصید. ما بهش لاکی میگیم، اما اسمش واقعا لوکاسه. من میخواستم بهش یه صندلی خاص رو بدم، کاری که کردم این بود که یه صندلی برداشتم. این صندلی به او یه نقطهی مرجع میداد، یه جا برای بودن، و این خیلی خیلی مهمه چون اونها میدونن کجا خونه ست. در اولین مرحله، من هیچ نوری نداشتم. من فقط از نور آسمون استفاده میکردم اما تصویر یه مقداری مبهم و تار بود بنابراین ما دوباره اون پنل LEDها رو آوردیم چون باعث میشد یه مقداری توی چشم برق بیفته که من خیلی دوست دارم. بعد میدونستم که باید راهی پیدا کنم که به او انرژی بدم. دیدم برادرش مکسی که اون کنار بود، مکسی 12 سالشه. من فکر کردم، میدونی به چی احتیاج دارم؟؟ من به هر دوی این پسرها با هم احتیاج دارم. بعضی معلمها در بعضی مدارس میگن که فقط یه کار انجام بدین و در اون متخصص باشین. اما این توصیه برای من نیست، از نظر من انجام دادن انواع کارها خیلی خوبه. دلیل مشغله و سرگرم بودن من در تمام این سالها هم همین بوده، زیرا اینها همش باعث شادیه. همه ی اینها یه چالش جدیده، هیجان عکاسیه، و کودکان و خانواده ها به وضوح بخشی از اون هستن.

عنوان: دوره عکاسی کودک و خانواده ها از عکاس افسانه ای داگلاس کیرکلند
بخش: عکاسی
مدرس: Douglas Kirkland
مدت زمان: 38 دقیقه
قیمت: 31,000 تومان
Douglas Kirkland درباره مدرس:

تصاویر معروف داگلاس کریکلند (شامل Marilyn Monroe و Liz Taylor) در بهترین مجلات جهان نمایش داده می شوند.

داگلاس کرکلند ، دوران طلایی عکاسی خبری خود، در دهه 60 و 70، عکاسی حرفه ای خود را در مجله های Look و Life آغاز کرد. او در مجموعه ای از بیش از 100 فیلم از جمله Butch Cassidy and the Sundance Kid, 2001: A Space Odyssey, Out of Africa, Titanic, Moulin Rouge و Australia کار کرده است. تصاویر نمادین او از مریلین مونرو، الیزابت تیلور، جک نیکلسون، آنجلینا جولی و آنتونیو باندراس، در میان دیگران، در سراسر جهان شناخته شده است. کار او در سراسر جهان نمایش داده شده است، و نمایشگاه “Freeze Frame” او در آکادمی هنرهای تصویری و علوم در بورلی هیلز نشان داده شده است.

برخی از کتابهای داگلاس عبارتند از :

Light Years; Legends; Body Stories; An Evening with Marilyn; و Freeze Frame

از چند دهه ، تا کنون ، میتوانید به 50 سال از عکاسی او از صنعت سرگرمی ، نگاه کنید. داگلاس همچنین عکس هایی را برای فیلم پرفروش تایتانیک جیمز کامرون گرفته است. برخی از پروژه های کتاب فعلی او یک مجلد سیاه و سفید است ، تحت عنوان “When We Young”، یک کتاب در مورد کوکو شانل و یک کتاب از پرتره ها به نام “صورت به صورت” دارد.

داگلاس جوایز متعددی از جمله Lucie برای Outstanding Achievement in Entertainment Photography in 2003, The Golden Eye of Russia in 2006, and also in 2006, a Lifetime Achievement Award from CAPIC in his native Toronto. In 2007 داشته است. داگلاس یک MFA افتخاری را از موسسه Brooks دریافت کرد که تعهد عمیق او را به حرفه اش تحسین کرد. هنگامی که او در حال سفر به سراسر جهان با همسر و همکارانش، فرانکوئیز، نسیت ، در خانه و استودیوی خود در Hollywood Hills در کالیفرنیا ، سرگرم است.

مشهد سئو